نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  2. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  3. nazanin jamshidi

    سپاس... [IMG]

    سپاس... [IMG]
  4. nazanin jamshidi

    به نام زن... ♡

    بانوی سرزمین من! روح لطیف زنانه ات تشنه است،تشنه ی عشق رویایی یک مرد... شانه ی ظریف و زیبایت منتظر است، منتظر یک حامی،یک تکیه گاه... دستان پر مهرت سرد و بی روح است،در انتظار دستان پر سخاوت یک همراه... و آغوش تو به امید یه مامن گاه... اما هیچ کدام موجب نمی شود تو ارزشت را به زیر آوری...
  5. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  6. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  7. nazanin jamshidi

    همدم تک تک لحظه های من! موهایم را با انگشتانت آذین ببند... در آینه ی چشمانم خیره شو... و...

    همدم تک تک لحظه های من! موهایم را با انگشتانت آذین ببند... در آینه ی چشمانم خیره شو... و جایگاه خودت را ببین... تو در قلب تپنده ی زندگی من جای داری... من بی تپش های تو حتی یک لحظه هم زنده نیستم... تو روح مرا تسخیر کرده ای ... جسم مرا به صلیب آرزوهای مردانه ات کشانده ای و پیچک لطیف...
  8. nazanin jamshidi

    بانوی سرزمین من! خوشبختی در کنار کسی است که تنها تو را لایق عشق ورزیدن های مردانه اش بداند ...

    بانوی سرزمین من! خوشبختی در کنار کسی است که تنها تو را لایق عشق ورزیدن های مردانه اش بداند ... نه اینکه در نهان و آشکار باهر عروسکی از عشق بگوید و حتی به چشمان او نظر افکند... به راستی که هر دختری در کنار این مرد به اوج نیکبختی می رسد... و من از خدا تنها همین را خواسته ام یک معشوق پاک...
  9. nazanin jamshidi

    دسته گلی از رز... شمیم نفسهای محبوب... کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف همه و همه...

    دسته گلی از رز... شمیم نفسهای محبوب... کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف همه و همه مرا به سجده گاه تقدیر از یگانه ی هستی می کشاند و امتداد نگاهم را به سوی آسمانی پاک و بی انتها روانه می کند... چقدر خوشبختم و چقدر آرام... مگر چه حقی به این به روزگار داشتم جز تکیه گاهی بی...
  10. nazanin jamshidi

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت...

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت توست که دریا را از سکه می اندازد... و ساحل را به ورطه ی حسادت می کشاند... سایه تو را که بالای سرم می ببینم تهی می شوم از هر آنچه که بودم و با رقص انگشتان تو برکمر ظریفم بار دیگر متولد می شوم اما نه...
  11. nazanin jamshidi

    [IMG] هرصبح، با عطر گل رز...با بوسه ای نرم از لبان مقدس تو بیدار می شوم... به این امید که...

    [IMG] هرصبح، با عطر گل رز...با بوسه ای نرم از لبان مقدس تو بیدار می شوم... به این امید که پنجره نگاهم را بگشایم وخودرا به کارناوال نگاه تو برسانم ... تا پاسی از شب تصویر چشمان تورا در پشت پلک هایم به یادگار نگاه دارم... و به هستی ام اعتبار ببخشم..... همسفرم...هیچگاه این خوشبختی را از...
  12. nazanin jamshidi

    در زیر آلاچیقی از عشق و باران... حلقه ی وصال را هدیه می گیرم... و با لمس انگشتان مردانه ی...

    در زیر آلاچیقی از عشق و باران... حلقه ی وصال را هدیه می گیرم... و با لمس انگشتان مردانه ی تو،خوشبختی را در زندگی ام می آرایم چه سهل و آسان فرمانروا شدم و قلمرو احساس خود رایافتم.. دیگر عاشقانه هایم را را با جوهر وجود تو می سرایم و کتیبه ای از دل را به دنیا می آورم شاهدان عقدمان...
  13. nazanin jamshidi

    [IMG] همسفرم! مرا به صلیب دستانت بکش این قظره های زلال باران است که برتن ظریف من می نشیند و...

    [IMG] همسفرم! مرا به صلیب دستانت بکش این قظره های زلال باران است که برتن ظریف من می نشیند و مرا به مامن گاه آغوشت می کشاند لبانم را از ترنم بوسه های نمناک ات معظز می کند و مرا لیلی تو میخواند روح مرا در این معاشقه ی روحانی به آسمان بفرست تا بتوانم ابر های دلتتگی ام را پس و پیش کنم و...
  14. nazanin jamshidi

    [IMG][IMG]

    [IMG][IMG]
  15. nazanin jamshidi

    در آغوش تو رقصان می شوم وطعم عشقی از جنس دریا... از جنس زمین ... از جنس بوسه های پرورگار...

    در آغوش تو رقصان می شوم وطعم عشقی از جنس دریا... از جنس زمین ... از جنس بوسه های پرورگار... را با شراب ناب بوسه هایت نفس می کشم... و جانی تازه می گیرم... عشق زمینی من! تو جلو ه ای از آینه ی محبت لایزال خداوندی... تو آنقدر پاک و بی آلایشی که شک دارم محصور حصار دنیا باشی تو از تبار...
  16. nazanin jamshidi

    فرشی از گل پاهایم را نوازش می کند... بارانی از جنس محبت هستی ام را بوسه می زند... و بادی...

    فرشی از گل پاهایم را نوازش می کند... بارانی از جنس محبت هستی ام را بوسه می زند... و بادی مهربان موهایم را به پایکوبی می کشاند...... من در زیر چتری از خاطرات ناب و دوست داشتنی ام ایستاده ام به خاطرات شیرینم و در حقیقت به تو می اندیشم! به تو که روح مرا... جسم مرا... قلب مرا تسخیر...
  17. nazanin jamshidi

    با دسته گلی رغوانی، به پاکی احساس و عاطفه ات به انتظار ایستاده ام... تا سمفونی قدمهایت گوشم...

    با دسته گلی رغوانی، به پاکی احساس و عاطفه ات به انتظار ایستاده ام... تا سمفونی قدمهایت گوشم را بنوازد... من شورمندانه دز منتهای کوچه،به استقبال نگاه مهربان وبی آلایشت بیایم... و با ذبح کردن هستی ام به پای تو بودنت را جاودانه سازم... نازنین فاطمه جمشیدی [IMG]
  18. nazanin jamshidi

    تو متفاوت تر از هرگلی... تو سپیدی به مانند صداقت... ثو پاکی مثل شبنم... تو با احساسی همجون...

    تو متفاوت تر از هرگلی... تو سپیدی به مانند صداقت... ثو پاکی مثل شبنم... تو با احساسی همجون گلبرگ دوستت دارم رز بی آلایش گلزار زندگی من... نازنین فاطمه جمشیدی [IMG]
  19. nazanin jamshidi

    [IMG] لمس انگشتان مردانه ی تو یلدای وهم بر انگیز دستانم را به آتش می کشدو چهره ام را گلگون...

    [IMG] لمس انگشتان مردانه ی تو یلدای وهم بر انگیز دستانم را به آتش می کشدو چهره ام را گلگون می کند من با رقص نوازشگر انگشتان تو بر اندام سرد و زمستانی ام بهاری می شوم و با هرم نفسهای عشق تو آن هنگام که دستانت در دستان ظریف من قفل می شود جانی تازه می گیرم.... خوشبختی را به چشم می...
  20. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
بالا