نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    در زیر آلاچیقی از عشق و باران... حلقه ی وصال را هدیه می گیرم... و با لمس انگشتان مردانه ی...

    در زیر آلاچیقی از عشق و باران... حلقه ی وصال را هدیه می گیرم... و با لمس انگشتان مردانه ی تو،خوشبختی را در زندگی ام می آرایم چه سهل و آسان فرمانروا شدم و قلمرو احساس خود رایافتم.. دیگر عاشقانه هایم را را با جوهر وجود تو می سرایم و کتیبه ای از دل را به دنیا می آورم شاهدان عقدمان...
  2. nazanin jamshidi

    در دریغستان آغوش پر سخاوت تو پستوهای تاریکی غم به نور مهتاب بخشیده می شوند و مرا در سیاه...

    در دریغستان آغوش پر سخاوت تو پستوهای تاریکی غم به نور مهتاب بخشیده می شوند و مرا در سیاه چاله های انتظار محبوس میکنند... ظلمت را به آسمان زندگی ام می پاشتد و زندگی ام را به شب وهم برانگیز سکوتی بارانی می سپارند... کجایی یارمن؟بازگرد ؛ این دل را بی تو درمانی نیست... فاصله هستی ام را...
  3. nazanin jamshidi

    سر می سایم بر روی شانه های تو ؛ آرام می شوم از آوای دلنواز نفس های تو ، دلم پرواز میکند در...

    سر می سایم بر روی شانه های تو ؛ آرام می شوم از آوای دلنواز نفس های تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت ! تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم! تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که...
  4. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  5. nazanin jamshidi

    [IMG] امشب چقدر بیتابم و چقدر عاشق عطر تن تو مرا به سویت فرا می خواند و به صلیب دستانت می...

    [IMG] امشب چقدر بیتابم و چقدر عاشق عطر تن تو مرا به سویت فرا می خواند و به صلیب دستانت می کشد... من برای پیچک ظریف تنم گلذانی را میابم که تنها منحصر به من است و مرا در بر دارد امشب شمیم نفسهایت به هستی ام اعتبار می بخشد و فرشته ی عشق را از آسمان نیلی به زیر می آورد.... تنهایی را از من...
  6. nazanin jamshidi

    چتر را به حال خود رها کن... من میخواهم میزبان ترنم دلنواز باران،در میان حصار دستان تو باشم...

    چتر را به حال خود رها کن... من میخواهم میزبان ترنم دلنواز باران،در میان حصار دستان تو باشم.... میخواهم با دستان با سخاوت باران، صورت تو را نوازش کنم... میخواهم با لبان تر و نمناک باران، لبان تو را ببوسم... و موهایم را تزیین کنم... من میخواهم در زیر آلاچیقی از برگ و ریاحین همسر و همراه تو...
  7. nazanin jamshidi

    [IMG] هرصبح، با عطر گل رز...با بوسه ای نرم از لبان مقدس تو بیدار می شوم... به این امید که...

    [IMG] هرصبح، با عطر گل رز...با بوسه ای نرم از لبان مقدس تو بیدار می شوم... به این امید که پنجره نگاهم را بگشایم وخودرا به کارناوال نگاه تو برسانم ... تا پاسی از شب تصویر چشمان تورا در پشت پلک هایم به یادگار نگاه دارم... و به هستی ام اعتبار ببخشم..... همسفرم...هیچگاه این خوشبختی را از...
  8. nazanin jamshidi

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت توست...

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت توست که دریا را از سکه می اندازد... و ساحل را به ورطه ی حسادت می کشاند... سایه ی تو را که بالای سرم می ببینم تهی می شوم از هر آنچه که بودم و با رقص انگشتان تو برکمر ظریفم بار دیگر متولد می شوم اما نه بر...
  9. nazanin jamshidi

    [IMG] آن هنگام که نگاهت را که چشمانم می بخشی و دستانت را محصور دستانم میکنی تهی می شوم از...

    [IMG] آن هنگام که نگاهت را که چشمانم می بخشی و دستانت را محصور دستانم میکنی تهی می شوم از زمینی بودن به اوج آسمان می رسم... و هستی ام را جانی تازه می بخشم... نگاه تو،عاشقانه هایی را که من تشنه ی شنیندن شان هستم زمزمه می کند... و مکنونات دلت را نغمه سرایی... چشمانت را به من ببخش،تا...
  10. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  11. nazanin jamshidi

    سلاام... عزیز دلم خوبی؟ مرسی که همیشه نامه های منو میخونی و در تاپیک نامه های عاشقانه می...

    سلاام... عزیز دلم خوبی؟ مرسی که همیشه نامه های منو میخونی و در تاپیک نامه های عاشقانه می نویسی قلمت مملوء از احساسه [IMG]
  12. nazanin jamshidi

    [IMG] عاشق که باشی برای گفتن حرفهایت احتیاج به هیچ کلمه ایی نیست. از نگاه معشوقت، از سکوتش، از...

    [IMG] عاشق که باشی برای گفتن حرفهایت احتیاج به هیچ کلمه ایی نیست. از نگاه معشوقت، از سکوتش، از نفس هایش، از صدای طپش قلبش، همه ی حرف های نگفته اش را میخوانی...
  13. nazanin jamshidi

    تنهايی من، همان انتظارم است و انتظارم، همان عشق! و عشق تنها بهانه ی بودنم! بی بهانه...

    تنهايی من، همان انتظارم است و انتظارم، همان عشق! و عشق تنها بهانه ی بودنم! بی بهانه ام نکن! بعد از رفتن تو چقدر غریب شده ام میان این همه آشنا… چند روزی است حجم تنهایی را بر روی قاب آبی دلم نقاشی می کنم نه قلم در دست من نیست من نقاش این تنهایی نیستم این...
  14. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تنها که می شوم..... سرم را روی زانوهایم می گذارم وبرای خود دنیایی از تو می سازم..... و آن لحظه ها رو عمری زندگی می کنم..... سرم را که بلند می کنم...... به کوتاهی یک پلک زدن دنیایم خراب می شود باز..... دنیای من شیشه است یا بودن تو زودگذر؟!؟!؟!؟! و آن وقت....... موهایم را به ظرافت قلب...
  15. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    باز هم بستری از امنیت مرا فرامی خواند... تن ظریفم را به آغوش تو می سپارم... روح لطیفم را به آرامش... دستانم را در دستانت قفل می کنم تا سمفونی صدایت گوشم را بنوازد و به دیدار فرشته خواب روم... براستی که هیچ کجا آرام تر از آغوش تو نیستم! آغوش تو، هستی بارانی ام را به بوسه ای می بخشد... و...
  16. nazanin jamshidi

    چتر را به حال خود رها کن... من میخواهم میزبان ترنم دلنواز باران،در میان حصار دستان تو باشم...

    چتر را به حال خود رها کن... من میخواهم میزبان ترنم دلنواز باران،در میان حصار دستان تو باشم.... میخواهم با دستان با سخاوت باران، صورت تو را نوازش کنم... میخواهم با لبان تر و نمناک باران، لبان تو را ببوسم... و موهایم را تزیین کنم... من میخواهم در زیر آلاچیقی از برگ و ریاحین همسر و همراه تو...
  17. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    آرام باش عزیزدلم.... آرام باش من همیشه همراه تو ام....همیشه در کنار تو... ای زیباترین عشق...ای پاک ترین ترنم هستی...من تو را رها نمی کنم.... حتی اگر قرار باشد از پس این دستگاههای بیجان تورا ببوسم و از تو نفس بگیرم... باز هم عاشقانه تو را می خوانم...صادقانه تو را می نویسم.... تو زیباترین و...
  18. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    باورم نمی شود این تو هستی... مرد بی بدیل رویاهای من؟ تورا سالها در خود زندگی کرده ام و حال در زیر قطرات با سخاوت باران یافتم گویی که تو زاده ی بارانی... همانقدر با سخاوت...همانقدر پاک... همانقدر مهربان ... همانقدر بی آلایش... تو هدیه ی آسمانی؛ازتبار ابرهای عاشق و از نسل صداقت و مهربانی...
  19. nazanin jamshidi

    باز هم بستری از امنیت مرا فرامی خواند... تن ظریفم را به آغوش تو می سپارم... روح لطیفم را به...

    باز هم بستری از امنیت مرا فرامی خواند... تن ظریفم را به آغوش تو می سپارم... روح لطیفم را به آرامش... دستانم را در دستانت قفل می کنم تا سمفونی صدایت گوشم را بنوازد و به دیدار فرشته خواب روم... براستی که هیچ کجا آرام تر از آغوش تو نیستم! آغوش تو، هستی بارانی ام را به بوسه ای می بخشد... و...
  20. nazanin jamshidi

    [IMG] امشب چقدر بیتابم و چقدر عاشق عطر تن تو مرا به سویت فرا می خواند و به صلیب دستانت می...

    [IMG] امشب چقدر بیتابم و چقدر عاشق عطر تن تو مرا به سویت فرا می خواند و به صلیب دستانت می کشد... من برای پیچک ظریف تنم گلذانی را میابم که تنها منحصر به من است و مرا در بر دارد امشب شمیم نفسهایت به هستی ام اعتبار می بخشد و فرشته ی عشق را از آسمان نیلی به زیر می آورد.... تنهایی را از من...
بالا