نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعره های قلقلش اندر گلو ببست
  2. *زهره*

    كوي دوست

    ما که می ترسیم از هجرت دوست کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد... و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد...
  3. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    چون چرخ به کام یک خردمند نگشت خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت چون باید مرد و آرزوها همه هشت چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
  4. *زهره*

    جبران خلیل جبران

    تو بیش از آنچه من قادر به گفتن باشم به من گوش می دهی. تو ضمیر آگاه را می شنوی تو بت من به جاهایی می روی که کلمات من قادر به بردن تو به آنجاها نیستند.
  5. *زهره*

    شعر نو

    امشب دلم ميخواهد به کسي بگويم"" دوستت دارم."" تو نهراس و آنکس باش. بگذار با هر آنچه در توان دارم همين امشب به تو ثابت کنم که دوستت دارم. بگذار برايت نقش آن دل باخته اي را بازي کنم که لحظه اي دور از محبوب خويش زندگي را نميتواند. بگذار همچون معشوقي که براي وصال معشوقش جان ميدهد برايت جان دهم...
  6. *زهره*

    غزل و قصیده

    چه کرده ام که به یک بارم از نظر بفکندی نهال کین بنشاندی و بیخ مهر بکندی کمین گشودی و بر من طریق عقل ببستی کمان کشیدی و چون ناوکم به دور فکندی اگر چو مرغ بنالم تو همچو سرو ببالی وگر چو ابر بگریم تو همچو غنچه بخندی چو آیمت که ببینم مرا ز کوی برانی چو خواهمت که در آیم درم به روی ببندی...
  7. *زهره*

    غزل و قصیده

    چه کرده ام که به یک بارم از نظر بفکندی نهال کین بنشاندی و بیخ مهر بکندی کمین گشودی و بر من طریق عقل ببستی کمان کشیدی و چون ناوکم به دور فکندی اگر چو مرغ بنالم تو همچو سرو ببالی وگر چو ابر بگریم تو همچو غنچه بخندی چو آیمت که ببینم مرا ز کوی برانی چو خواهمت که در آیم درم به روی ببندی توقع است که...
  8. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    نزدیک تو می آیم، بوی بیابن می شنوم به تو می رسم، تنها می شوم کنار تو تنهاتر شده ام از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است از من تا من، تو گسترده ای
  9. *زهره*

    :w32:

    :w32:
  10. *زهره*

    فريدون مشيري

    چگونه خاک نفس می کشد؟بیندیشیم چه زمهریر غریبی شکست چهره مهر فسرد سینه خاک شکافت زهره سنگ پرندگان هوا دسته دسته جان دادند گل آوران چمن جاودانه پژمردند در آسمان وزمین هول کرده بود کمین به تنگنای زمان ،مرگ کرده بود درنگ! به سر رسیده جهان؟ پاسخی نداشت سپهر دوباره باغ بخندد؟ کسی نداشت...
  11. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
  12. *زهره*

    منم تبریک میگم.

    منم تبریک میگم.
  13. *زهره*

    سلام من اهل بوشهر هستم و هم ادبیات انگلیسی میخونم

    سلام من اهل بوشهر هستم و هم ادبیات انگلیسی میخونم
  14. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    چون بلبل مست راه در بستان یافت روی گل و جام باده را خندان یافت آمد به زبان حال در گوشم گفت دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
  15. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو باز پرسید خدا را که به پروانه ی کیست
  16. *زهره*

    فريدون مشيري

    هزار سال به سوي تو آمدم افسوس ! هنوز دوري ! دوراز من اي اميد محال هنوز دوري آه از هميشه دورتري هميشه اما در من کسي نويد مي دهد که مي رسم به تو شايد هزار سال ديگر صداي قلب تو را پشت آن حصار بلند هميشه ميشنوم هميشه سوي تو مي آييم هميشه در راهم هميشه با تو ام اي جان هميشه با من باش هميشه اما...
  17. *زهره*

    شعر نو

    من دلم می خواهد، خانه ای داشته باشم در آب و در آن خانه به هر پنجره ای، پرده از پارچه نازک آب. من دلم می خواهد روح من، انعطاف خزه را داشته باشددر آب. گریه در آب چه لذت بخش است. من که انباشته هستم از اشک، داخل آب اگر گریه کنم، تو نخواهی فهمید. من دلم می خواهد، خانه ای داشته باشم در...
  18. *زهره*

    غزل و قصیده

    شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت که محب صادق آنست که پاکباز باشد به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد سخنی که...
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
بالا