سکوت,بند گسسته است
کناره دره ,درخت شکوه پيكر بيدي
در اسمان شفق رنگ
عبور ابر سپيدی
نسيم در رگ هر برگ می دود
نشسته در پس هر صخره وحشی به کمين
کشيده از پس يک سنگ سوسماری سر
زخوف دره ی خاموش
نهفته جنبش پيکر
به راه می نگرد سرد,خشک,تلخ,غمين
چو ماری روی تن کوه می خزد راهی
به...