اي عبور ظريف
بال را معني كن
تا پر هوش من از حسادت بسوزد
اي حيات شديد
ريشه هاي تو از مهلت نور
آب مي نوشد
- آدمي زاد- اين حجم غمناك
روي پاشويه وقت
روز سرشاري حوض را خواب مي بيند
اي كمي رفته بالاتر از واقعيت
با تكان لطيف غريزه
ارث تاريك اشكال از بال هاي تو مي ريزد
عصمت گيج پرواز
مثل يك خط مغلق...