نتایح جستجو

باورکن این روزا به غیر از من ، چیزی تو رویاهات اضافی نیست !... باید با قُرصام مهربون تر شم، بعد از تو روزي دوتا کافی نیست! . . ./

نـــــــــــــــــــــــــرو ... دردنــاک تـريـــن " التــمــاس " جــــهـان اسـ ـتـــ ...

روحـــم مـی خواهد بــرود یک گوشــه بنشــیند… پشتـــش را بکنـــد به دنیــــا ؛ پاهایش را بغــــل کنـــد و بلنـــد بلنـــد بگوید : من دیگر بـــــازی نمـــی کنـــمخستــــــــــــــــــــــ ـــــــه ام….

همین که تو میدانــی ” دوستت دارم “ کافیست …بگذار خفه کند خودش رادنیا !!!

هر کسی برای خودش خیابانی دارد، کوچه ای، کافی شاپی و شاید عطری که بعد از سال ها خاطراتش گلویش را چنگ می زند . . .

نمیدانم به مسافر دل بستم یامسافر شد آنکه به او دل بستم !!!

هـر روز صفحه نیازمندی هــا را زیر و رو میکنــم ، میدانــم بالاخره یک روز...به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی!!!

یــادم بــاشـــد ، امشب بعضی از آرزوهایمــ را دَم ِ در بگذارم تــا رفتگـــر ببــــرد ! بیچــاره او ... ما بقــی را هم نقــدا" بــا خود بــه گور می بـــرم ما بقــی همــان " آرزوی بــا تــو بودن " است نتــرس جانکم ! حتــی آرزوی ِ داشتنت را هم بــه کســی نمی دهم ...

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام با تو نیستم تو نخوان با خودم زمزمه میکنم . . . . من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام فقط کمی تو را کم اورده ام یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟ حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده...

لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد دلم.دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ! های! نپریشی صفای زلفم را دست و آبرویم را نریزی دل لحظه ی دیدار نزدیک است ...

:: عــــادت نـــدارم درد دلـــــم را ، به هـمه کــــس بگویـــم ..! ! ! پس خاکـــــش میکنم زیــر چهـــــره ی خنــــدانم.. ، تا همـــــه فکـــــر کننــــد . . . نه دردی دارم و نه قلبــــــــــــــی ::

ساعت که زنگ می زند مدام به این فکر می کنم که تو از ساعت هم کمتری !؟

تو چه ساده می روی و … من! چقدر دوستت دارم هایی که بست نشسته بر گلویم!

دیر آمدی تمام شده ام دیگر بس که بلعیده ام اندوه نبودت را... هنوز اما همانند حاتم ام می بخشمت با آنکه هزار شب بی خوابی طلب دارم از تو!!!

دعا اتحاد آگاهانه با شعور کیهانی است. دعا التماس، زاری نیست، بلکه همدلی و یگانگی با خداست. جولیا ستن سیرز

سکوت کردم تا خدایم سخن بگوید . رها کردم تا خدایم هدایت کند . دست برداشتم تا خدایم دست به کار شود . حال با قلبی پر از درد و اندوه به خدایم می سپارمش تا کمی آرام شوم . . .

سوت‌ مي‌كشد در هوا ، كابل‌ تلفني‌ كه‌ مي‌توانست‌ زيباترين‌ عبارات‌ جهان‌ را از عاشقي‌ به‌ عاشقي‌ برساند . . . !

یه کم بد شو، من از این خوبیِ بی مرز میترسم، به من بد کن، منو از این همه شرمندگی یکبار راحت کن، به من کمتر محبت کن، یه کم مثل خودِ من باش، یه کم مغرور، یه کم خودخواه، خودت بد عادتم کردی، چطور برگردم از این راه، یه کم بد شو، من از این خوبیِ بی مرز میترسم

می گفتند: ” سختی ها نمک زندگــــــی است “ امّا چرا کسی نفهمید که ” نمــــــک “ برای من که خاطراتم زخمی است، شور نیست؛ مزه ” درد” می دهد!

روزگار عجیبی است من به او معتاد شده بودم…!!!!! او مرا ترک کرد…