کوچک که بودم کشتی هایم که غرق می شد سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می ساختم !
حالا ولی روزهاست که کشتی هایم غرق شده و تنها در حسرت آنم که چرا دیگر دفتر مشقی ندارم ؟!
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو با یکی تجربه می کنه ؛
دیگه اون حس رو با کس دیگه ای نمی تونه تجربه کنه ....
بعضی حس ها ،
خاص و ناب هستند !
مثل بعضی آدم ها ... !!
سالهاست پا به پای رفتن صبوری می کنم ؛
عیب کار اینجاست
هی پشت سر خودم آب ریختم تا نرفته برگردم
و این است داستان ِ تکراری ِ بودنم ،
ولی حالا دیگر
رؤیایی در این حوالی پرسه نمیزند و من مانده ام ....
چه میخواهی
از پرسه زدن در رؤیای من!!