نتایح جستجو

آری از پشت کوه آمده ام !!! چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت حرام خورد برای عشق خیانت کرد برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم می گویند: از پشت کوه آمده... ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم و تنها...

وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن به تمام جزئیاتش... به لبخند بین حرف هایش.. به سبک ادای کلماتش، به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش.. به چشم هاش خیره شو.. دستهایش را به حافظه ات بسپار... گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند

دلت كه گرفته باشد... شادترین آهنگ ها، روضه خوانی میكنند!! شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخت می كشند ...و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست!! دلت كه گرفته باشد... نقض میشود همه ی قانون ها دل كجـــا... قانون كجـــا مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ!! میگذاری تار...

میان زمین و هوا، معلق.. بین ماندن و رفتن ... بین علاقه و عقل ... مانده بود سر در گم ... ای کاش خدا کاری کند برای انتخاب درست ...

وقتی سرفه ام میگیرد همه با لیوانی آب به سراغم می آیند... اما وقتی دلم میگیرد.. بیخیال بگذریم..............................................

وقتی در اتاقم تنها صدای... تیک‌تاک ساعت را می‌شنوم... و سکوت را... آن‌وقت است که می‌فهمم... این تو نیستی... خیال توست...!

اندوه که از حد بگذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مزمن ! دیگر مهم نیست.. بودن یا نبودن ؛ دوست داشتن یا نـداشتن ... آنچه اهمیت دارد کشداری رخوتناک از حسی است... که دیگر تـو را به واکنش نمی‌کشاند! در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی و نگاه می‌کنی و نگاه و نـگــــــــــاه...

مگر خودت نگفتی خداحافظ؟ پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟ برو به سلامت دیگر هم سراغم را نگیر! خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم و دلیل رفتنت را جویاشوم...

اولین بار در ته فنجان قهوه دیدمت نقشت نقش پرنده چه اشتباه فاحشی !! باید چشم به رنگت ! میدوختم نه طرحت!

اســـتـــغــــفـــــــــار مــــــی ڪــــنــــــــــــــم . . . از آن دوســـتــــت دارم هـــــــــــایی ڪــــــــــه. . . حــــــــــــــرامــــــــت شــــــــــــــــــد

وقتی کار از کار گذشت دیگه چه فایده ای داره توی فالت بیاد: یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

فقـط بگو ، چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟ ؟ وقتی آغوش من هنــــــوز ..... بوی بودن ات را میدهد ؟؟؟؟

حـرفی نـدارم … مـن حـاضـرم حـتی جـانم بـه لبـم رسـد …! اگـر جـانم تـو بـاشی …

یـــــــــــــــــك فــــــنـــــــجان بـــــــــــــــــــاران ؛ با طـــــــــعـــــــم خـــــــــــــاطـــــــــره . . لــــطفا. . . .

در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد در کجای جغرافیای دلم ایستاده ایی؟ که خانه ام ابری است... !!!

دکتر پای نسخه ام بنویس “ممنوع ملاقات” بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . .

اتفاقِ عشق بینِ من و توست ، نگران نباش ! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست …

بیا تا بریزیم… تو استکانی چای برای من من زندگی ام را به پای تو

بیا تا بریزیم… تو استکانی چای برای من من زندگی ام را به پای تو

داغـــونی اَم از آنجـــا شــــروع شُـــــد کــــه فَهمیـــــدَم . . . از میـــان ایـــــن همــــه “بـــود” مَــن در آرزوی یکــــی اَم کـــه ” نَبــــود “