نتایح جستجو

  1. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد هم عارفان...
  2. *زهره*

    غزل و قصیده

    ای دیدن تو حیات جانم نادیدنت آفت روانم دل سوخته‌ای به آتش عشق بفروز به نور وصل جانم بی‌عشق وصال تو نباشد جز نام ز عیش بر زبانم اکنون که دلم ربودی از من بی روی تو بود چون توانم دردیست مرا درین دل از عشق درمانش جز از تو می ندانم بر بوی تو ز آرزوی رویت همواره به...
  3. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یکباره به ترک ما بگفتی زنهار نگویی این نه نکوست
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که در خواب بوده‌ای همه شب چه نصیبت ز بلبل سحر است
  5. *زهره*

    سعدی

    هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود هر که مجموع نشستست پریشان نرود آن که در دامنش آویخته باشد خاری هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود سفر قبله درازست و مجاور با دوست روی در قبله معنی به بیابان نرود گر بیارند کلید همه درهای بهشت جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود گر سرت مست...
  6. *زهره*

    غزل و قصیده

    در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود که مرا بی می و معشوق به سر می‌نرود صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار کاین بلاییست که از طبع بشر می‌نرود مرغ مؤلوف که با خانه خدا انس گرفت گر به سنگش بزنی جای دگر می‌نرود عجب از دیده گریان منت می‌آید عجب آنست کز او خون جگر می‌نرود من...
  7. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با...
  8. *زهره*

    سهراب سپهری

    صديا آب مي آيد مگر در نهر تنهايي چه مي شويند ؟ لباس لحظه ها پاك است ميان آفتاب هشتم دي ماه طنين برف نخ هاي تماشا چكه هاي وقت طراوت روي آجرهاست روي استخوان روز چه ميخواهيم ؟ بخار فصل گرد واژه هاي ماست دهان گلخانه فكر است سفرهايي ترا در كوچه...
  9. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
  10. *زهره*

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    همیشه افرادی هستند که ترا می آزارند.با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش ،به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.
  11. *زهره*

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    همیشه افرادی هستند که ترا می آزارند.با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش ،به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.
  12. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    همیشه افرادی هستند که ترا می آزارند.با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش ،به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.
  13. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    زیاد از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتند که انتظارش را نداری
  14. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    هر کاری می خواهی بکن. دنیا را آتش بزن آسمان رو به مضحکه بگیر. زمین را تحقیر کن . باد و نفهم و گل را نبو.خنده را فراموش کن و گریه را به خاک بسپار. زیر دیروز دفن شو و در فردا غرق. حتی اگر می خواهی کودکی را پشت سر بگذار هر چه می خواهی بکن اما هیچگاه رویاهایت را فراموش نکن
  15. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی،قبل از اینکه کس دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تورا بشناسد.
  16. *زهره*

    اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

    دوست واقعی کسی است که دستهای تو را نگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
  17. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد نصیحت‌گو مرا گوید که برکن دل ز عشق او نمی‌داند که عشق او رگی با جان من دارد دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف مگر از جان به سیر آمد دلم کش باز می‌خارد مرا گوید بیازارم اگر جان در غمم ندهی چگویی جان...
  18. *زهره*

    فراق یار

    بدیدم جهان را نوایی ندارد جهان در جهان آشنایی ندارد بدین ماه زرینش در خیمه منگر که در اندرون بوریایی ندارد به عمری از آن خلوتی دست ندهد که بیرون از این خیمه جایی ندارد به نادر اگر بازی راست بازد نباشد که با آن دغایی ندارد نیاید به سنگی در انگشت پایی که تا او درو دست...
  19. *زهره*

    كوي دوست

    من دراين تاريكي فكر يك بره روشن هستم كه بيايد علف خستگي ام را بچرد من دراين تاريكي امتداد تر بازوهايم را زير باراني مي بينم كه دعاهاي نخستين بشر را تركرد من در اين تاريكي درگشودم به چمنهاي قديم به طلايي هايي كه به ديوار اساطير تماشا كرديم...
  20. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    پشت كاجستان برف برف يك دسته كلاغ جاده يعني غربت باد آواز مسافر و كمي ميل به خواب شاخ پيچك و رسيدن و حياط من و دلتنگ و اين شيشه خيس مي نويسم و فضا مي نويسم و دو ديوار و چندين گنجشك يك نفر دلتنگ است يك نفر مي بافد يك نفر مي شمرد يك...
بالا