نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تویی که گر بخرامد درخت قامت تو ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد
  2. *زهره*

    :surprised:

    :surprised:
  3. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    لولی که زرش نبود مال پدرش نبود دزدی نکند گوید پس ما چه خوریم آخر
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که بردست آن که صورت می‌نگارد
  5. *زهره*

    how is your mood now?

    good for you let me tell you sth tomorrow i have drama, survey of english literature the day after tomorrow i should translate a poem of t. s. eliot the day after that i have final exam of french but with this tiredness i don't know how i can afford it
  6. *زهره*

    fiction and short story

    A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 Alone with The Misfit, the grandmother found that she had lost her voice. There was not a cloud in the sky nor any sun. There was nothing around her but woods. She wanted to...
  7. *زهره*

    fiction and short story

    A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 We turned over twice!" said the grandmother. "Once"," he corrected. "We seen it happen. Try their car and see will it run, Hiram," he said quietly to the boy with the...
  8. *زهره*

    fiction and short story

    A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 I wouldn't be a bit surprised if he didn't attact this place right here," said the woman. "If he hears about it being here,I wouldn't be none surprised to see him. If he hears...
  9. *زهره*

    fiction and short story

    A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 A Good Man is Hard to Find By: Flannery O'Connor 1925-1964 THE GRANDMOTHER didn't want to go to Florida. She wanted to visit some of her connections in east Tennessee and she was seizing at every chance to change Bailey's mind...
  10. *زهره*

    شعر انگلیسی

    River by Joanne Monte River by Joanne Monte River The river below us: nitrogen, phosphorous, petrochemicals, dioxin from the paper mills, a rich buffet of metals digested from the mines, and still we remain oblivious to its symptoms until a skull-and-crossbones sign...
  11. *زهره*

    how is your mood now?

    thanks dear bmd for this topic i think i feel that i'm a failure coz i can't follow my schedule it's too depressing
  12. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که بردست آن که صورت می‌نگارد عمر گویندم که ضایع می‌کنی با...
  13. *زهره*

    BOYZzz ♂ Vs♀ GIRLZzzz

    :biggrin::biggrin: you can go and see her either when she wakes up or when she finishes her shower:D there's no need to wash her face don't advertise here for yourself
  14. *زهره*

    شعر نو

    خورشيد، زخم خورده، گسسته، گداخته، مي رفت و اشك سرخش. بر آب مي چكيد . در بيشه زار دريا، مي گشت ناپديد ! *** ديگر دلم به ماتم مرگش نمي تپبد ! بازيگران شعبده را مي شناختم ! فردا دوباره از دل امواج مي دميد ! من ، خسته، زخم خورده، گسسته ... در بيشه زار حسرت خود، مي گداختم ! *****
  15. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد که عیش خلوت بی او کدورتی دارد که را مجال سخن گفتنست به حضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگذارد ستیزه بردن با دوستان همین مثلست که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد مرا که گفت دل از یار مهربان بردار به اعتماد صبوری که شوق نگذارد که گفت هر چه...
  16. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
  17. *زهره*

    كوي دوست

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد هم عارفان...
  18. *زهره*

    BOYZzz ♂ Vs♀ GIRLZzzz

    ok then you will be z-z but be sure your gf don't need you to buy her that things coz she herself has thousands of them:biggrin:
  19. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    اتوبوس شميران...گلي ترقي اتوبوس شميران...گلي ترقي چراغهاي اتوبوسي که از دور ميآيد روشن و خاموش ميشود و قلب من مثل فرفره دور خودش ميچرخد. نگه ميدارد. سوار ميشويم. حسن آقا جلوتر از من ميرود. عزيز آقا نگاهم ميکند و با چشمهاي پف کرده و سرخ رنگ جواب سلامم را ميدهد. موهايش چرب و فرفري است. حسن آقا...
  20. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    اتوبوس شميران...گلي ترقي اتوبوس شميران...گلي ترقي اتوبوس خط هفتاد، پيش از آن که به آن برسيم، راه ميافتد. دختر کوچکم چندقدمي به دنبالش ميدود و نرسيده به سر پيچ، نااميد ميايستاد. صبر ميکنيم تا اتوبوس...
بالا