نگاهت میکنم، بیپروا
شاید که نگاهم را به نگاهی پاسخ دهی
به هر غمزهای دل تنگ مرا به طپش میآری
به چشمانت که میرسم خیره میمانم
نیازمند نگاه توام
تا در من زنده کنی هر آنچه بی حضورت مرده
روی مگردان
بگذار ذوب شوم در نگاهت
بگذار رهسپار سرزمین سکوت شویم
آنجا که لب خاموش است و چشم سخن میگوید...