نتایح جستجو

  1. *زهره*

    بفرمایید یه نوشیدنی داغ [IMG]

    بفرمایید یه نوشیدنی داغ [IMG]
  2. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی به گوشه چشم التفات کن ما را که پادشاهان گه گه نظر به عام کنند
  3. *زهره*

    فراق یار

    اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم تو را در بوستان باید که پیش سرو...
  4. *زهره*

    فراق یار

    دلم خون شد از اين افسرده پاييز از اين افسرده پاييز غم انگيز غروبي سخت محنت بار دارد همه درد است و با دل کار دارد شرنگ افزاي رنج زندگاني ست غم او چون غم من جاوداني ست افق در موج اشک و خون نشسته شرابش...
  5. *زهره*

    شعر نو

    م. امید م. امید نجوا کنان به زمزمه سرگرم مردي ست با سرودي غمناک خسته دلي ، شکسته دلي ، بيزار از سر فکنده تاج عرب بر خاک اين شرزه شير بيشه ي دين ، آيت خدا بي هيچ باک و بيم و ادا سوي عجم کشيده دلش ، از عرب جدا امشب به جاي تاج...
  6. *زهره*

    كوي دوست

    لحظه ي ديدار نزديک است باز من ديوانه ام ، مستم باز مي لرزد ، دلم ، دستم باز گويي در جهان ديگري هستم هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را ، تيغ هاي ، نپريشي صفاي زلفکم را ، دست و آبرويم را نريزي ، دل اي نخورده مست لحظه ي ديدار نزديک است
  7. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دیده‌ام میگون لب آن سنگدل سنگ بر دل در خماری مانده‌ام
  8. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چندانکه به درد عشق میپویم من در دردم و دردِ عشق میجویم من کو سوختهای که جان او میسوزد تا بو که بداند که چه میگویم من
  9. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    آنکس که غمِ کهنه و نو میداند حالِ منِ سرگشته نکو میداند دردِ من و عجزِ من و حیرانی من گو هیچ کسی مدان چو او میداند
  10. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    یک دم دل محنت کشم آسوده نشد تا خون دلم ز دیده پالوده نشد سودای جهان، که هر زمان بیشترست، ای بس که بپیمودم و پیموده نشد
  11. *زهره*

    فراق یار

    من عاشقِ زارِ روی یارم چکنم از معتکفانِ کوی یارم چکنم گر دیدهٔ من شوند ذرّات دو کون نتوان نگریست سوی یارم چکنم
  12. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست بهشت و دوزخ از پیرایهٔ توست تویی از روی ذات آئینهٔ شاه شه از روی صفاتی آیهٔ توست که داند تا تو اندر پردهٔ غیب چه چیزی و چه اصلی مایهٔ توست تو طفلی وانکه در گهوارهٔ تو تو را کج می‌کند هم دایهٔ توست اگر بالغ شوی ظاهر ببینی که صد عالم...
  13. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    آسمان سر بر زمین هر جای تو در طواف عشق یک یک جای توست
  14. *زهره*

    غزل و قصیده

    تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست ترسید زلف تو که کند چشم بد اثر خورشید را ز پردهٔ مشکین نقاب بست ناگاه آفتاب رخت تیغ برکشید پس تیغ تیز در تتق مشک ناب بست گر چهرهٔ تو در نگشادی فتوح را می‌خواست طرهٔ تو ره فتح باب بست عالم که بود...
  15. *زهره*

    علیک سلام همین طوری

    علیک سلام همین طوری
  16. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    میان ما و تو امشب کسی نمی گنجد که خلوتی است مرا با تو در نهان امشب
  17. *زهره*

    ?What is this

    pizza
بالا