وقتي ستاره مي شكفه تو دست سرخ پنجره
وقتي شب از حادثه ی بارون و بوسه مي گذره
وقتي سكوت سايه ها آينه به آينه مي شكنه
وقتي كه خورشيد ميره و دریارو آتيش مي زنه
وقتي سحر پر مي شه از ناز نگاه نسترن
وقتي تو جشن گم شدن پرستوها پر مي كشن
انگار دوباره لحظه ها آبي و رويايي مي شن
دوباره تو دل دل شب قصه...