نتایح جستجو

  1. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    با دوست باش گر همه آفاق دشمنند کو مرهمست اگر دگران نیش می‌زنند ای صورتی که پیش تو خوبان روزگار همچون طلسم پای خجالت به دامنند یک بامداد اگر بخرامی به بوستان بینی که سرو را ز لب جوی برکنند تلخست پیش طایفه‌ای جور خوبروی از معتقد شنو که شکر می‌پراکنند ای متقی گر اهل دلی...
  2. *زهره*

    كوي دوست

    دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند گاه...
  3. *زهره*

    غزل و قصیده

    هر که بی او زندگانی می‌کند گر نمی‌میرد گرانی می‌کند من بر آن بودم که ندهم دل به عشق سروبالا دلستانی می‌کند مهربانی می‌نمایم بر قدش سنگ دل نامهربانی می‌کند برف پیری می‌نشیند بر سرم همچنان طبعم جوانی می‌کند ماجرای دل نمی‌گفتم به خلق آب چشمم ترجمانی می‌کند آهن...
  4. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    یار با ما بی‌وفایی می‌کند بی‌گناه از من جدایی می‌کند شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا جای دیگر روشنایی می‌کند می‌کند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی می‌کند جوفروشست آن نگار سنگ دل با من او گندم نمایی می‌کند یار من اوباش و قلاشست و رند بر من او خود پارسایی می‌کند...
  5. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    زلف او بر رخ چو جولان می‌کند مشک را در شهر ارزان می‌کند جوهری عقل در بازار حسن قیمت لعلش به صد جان می‌کند آفتاب حسن او تا شعله زد ماه رخ در پرده پنهان می‌کند من همه قصد وصالش می‌کنم وان ستمگر عزم هجران می‌کند گر نمکدان پرشکر خواهی مترس تلخیی کان شکرستان می‌کند...
  6. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تیر مژگان و کمان ابروش عاشقان را عید قربان می‌کند
  7. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    مهران صبح هنگامیکه از خواب بر خواست به آسمان نگاه کرد و گفت:خدایا مرا ببخش برای همه وظایفی که بر دوشم بوده ولی تا به امروز آن ها را انجام نداده ام. هنوز چند دقیقه ای از گفتن این جمله نگذشته بود که کودک سه ساله اش فرشاد با سر و صدا وارد شد و گفت:"پدر با من بازی می کنی؟ او با چنان شور و حرارت و...
  8. *زهره*

    کی میشه به جای تولدش تاپیک عقدشو بزنم؟

    نه من به این خوشگلی نبودم :redface:
  9. *زهره*

    کی میشه به جای تولدش تاپیک عقدشو بزنم؟

    پیر شده می‌خوام احساس جوونی کنه
  10. *زهره*

    کی میشه به جای تولدش تاپیک عقدشو بزنم؟

    نمی‌تونم بگم خواهر برادریه:redface:
  11. *زهره*

    مهران هستی بیای یاهو؟

    مهران هستی بیای یاهو؟
  12. *زهره*

    فراق یار

    نفس مي زند موج نفس مي زند موج ساحل نمي گيردش دست پس مي زند موج فغاني به فرياد رس مي زند موج من آن رانده مانده بي شکيبم که راهم به فرياد رس بسته دست فغانم شکسته زمين زير پايم تهي مي کند جاي زمان در کنارم عبث مي زند موج نه در من غزل...
  13. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    ديوار سقف ديوار اي در حصار حيرت زنداني اي درغبار غربت قرباني اي يادگار حسرت و حيراني برخيز اي چشمه خسته دوخته بر ديوار بيمار بيزار تو رنگ آسمان را از ياد برده اي از من اگر بپرسي ديري است مرده اي برخيز خود را نگاه کن...
  14. *زهره*

    كوي دوست

    دو شاخه نرگست اي يار دلبند چه خوش عطري درين ايوان پراکند اگر صد گونه غم داري چو نرگس به روي زندگي لبخند لبخند گل نارنج و تنگ آب و ماهي صفاي آسمان صبحگاهي بيا تا عيدي از حافظ بگيريم که از او مي ستاني هر چه مي خواهي سحر ديدم...
  15. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو نيستي که ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است چگونه ژس تو در برق شيشه ها پيداست چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است هنوز پنجره باز است تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري درخت ها و چمن ها و شمعداني ها به آن ترنم شيرين به آن...
  16. *زهره*

    کی میشه به جای تولدش تاپیک عقدشو بزنم؟

    نخیرم خیلیم یادم بود یه هفته‌ی تموم داشتم برنامه می‌چیدم همچین شبی براش تاپیک بذارم دلم شکست:cry:
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دستم به هر ستاره که مي خواست مي رسيد نه از فراز بام که از پاي بوته ها مي شد ترا در آينه هرستاره ديد در بي کران دشت در نيمه هاي شب جز من که با خيال تو مي گشنم جز من که در کنار تو مي سوختم غريب تنها ستاره بود که مي سوخت تنها نسيم بود...
  18. *زهره*

    شعر نو

    چگونه اينهمه باران چگونه اين همه آب که آسمان و زمين را به يکديگر پيوست به خشک سال دل و جان ما نمي فشاند ؟ چه شد ؟ چگ.نه شد آخر که دست رحمت ابر که خار و خاک بيابان خشک را جان داد لهيب تشنگي جاودانه ما را به جرعه اي ننشاند نه هيچ...
  19. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گل بود و مي شکفت بر امواج آب ماه مي بود و مستي آور مثل شراب ماه شبهاي لاجوردي بر پرنيان ابر همراه لاي لاي خموش ستاره ها مي شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه روزي پرنده اي با بال آهنين و نفس هاي آتشين برخاست از زمين...
بالا