نتایح جستجو

  1. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  2. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    کل من لم یعشق الوجه الحسن قرب الجل الیه و الرسن یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار بهر او پالان و افساری بیار»
  3. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله‌ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود باران به دامن است هوای گرفته را وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب...
  4. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
  5. eksir

    اينم پيشنهاديه؟

    شب ها وقتی نمی توانی بخوابی، به جای اینکه گوسفندها را بشمری، با چوپان گپ بزن!
  6. eksir

    چند سال دارين يا ندارين؟!!

    چند سال دارين ؟ گفت: سی سال دارم. بزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی سی سال دارم باید بگویی سی سال را دیگر ندارم.
  7. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
  8. eksir

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
  9. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت؟ آیا چه جاست این که همه روزه با نم است
  10. eksir

    رباعی و دو بیتی

    ما را نبود دلی که کار آید ازو جز ناله که هر دمی هزار آید ازو چندان گریم که کوچه‌ها گِل گردد نِی روید و ناله های زار آید ازو
  11. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    آن دل که تو دیده‌ای ز غم خون شد و رفت وز دیده‌ی خون گرفته بیرون شد و رفت روزی به هوای عشق سیری می کرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
  12. eksir

    غزل و قصیده

    سرمست درآمد از درم دوست لب خنده زنان چو غنچه در پوست چون دیدمش آن رخ نگارین در خود به غلط شدم که این اوست رضوان در خلد باز کردند کز عطر، مشام روح خوش بوست پیش قدمش به سر دویدم در پای فتادمش که ای دوست یک باره به ترک ما بگفتی زنهار نگویی این نه نیکوست بر من که دلم چو شمع یکتاست پیراهن غم چو شمع...
  13. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    رعایت کن آن عاشقی را که گفت بیا عاشقی را رعایت کنیم
  14. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دست هایم را در باغچه می کارم سبز خواهم شد می دانم، می دانم، می دانم
  15. eksir

    شعر نو

    نفسم را پر پرواز از توست به دماوند تو سوگند که گر بگشایند بندم از بند؛ ببینند که آواز از توست! همه اجزایم با مهر تو آمیخته است همه ذراتم با جان تو آمیخته باد خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد!
  16. eksir

    شعر نو

    پوستینی کهنه دارم من یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبار آلود سالخوردی جاودان مانند مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‌شناسم من کز نیاکانم سخن گفتم؟ نزد آن قومی که ذرات شرف، در خانه‌ی خونشان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیّت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن...
  17. eksir

    عید

    هلال عید می‌بینی و من پیوسته ابرویت‌ مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت‌
  18. eksir

    ترانه ها و تصنیف ها...

    دل هوس سبزه و صحرا ندارد، ندارد، ندارد. میل به گلگشت و تماشا ندارد، ندارد، ندارد. دل سر همراهی با ما ندارد، ندارد، ندارد. خون شود این دل که شکیبا ندارد. جانم ای دل غافل، وصل تو مشکل، نقش تو باطل، خون شوی ای دل دلی دیوانه داریم، ز خود بیگانه داریم، ز کس پروا نداریم. چه فتنه ها که از گردش آسمان...
  19. eksir

    ترانه ها و تصنیف ها...

    هنگام که گریه می‌دهد ساز این دود سرشت ابر بر پشت هنگام که نیل چشم دریا از خشم به روی می‌زند مشت *** زآن دیرسفر که رفت از من غمزه‌زن و عشوه ساز داده دارم به بهانه‌های مانوس تصویری از او به بر گشاده *** لیکن چه گریستن چه توفان؟ خاموش شبی است هر چه تنهاست *** مردی در راه می‌زند نی...
  20. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند عریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند این چندمین شب است که بیدار مانده ام آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند بیتاب از تو گفتنم آوخ که قرنهاست آن لحظه های...
بالا