نتایح جستجو

  1. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    سکوت شاهرخ نشانه تاییدش بود.ستایش پوزخندی زد ودر جواب گفت: -ناراحتی من فقط به خاطر پسرمه. -چرا شکایت نمیکنی؟ -چه فایده داره؟دادگاه تمام اختیارات بچه رو به رامین داد.انگار من اصلا وجود نداشتم .اون و وکیل لعنتیش که تا خر خره پول تو جیباش ریخته بودن منو محکوم کردند .هیچ کس حتی اون قاضی لعنتی باور...
  2. mahshid m

    به نظر شما عشق چه رنگيه؟

    مشکی .............
  3. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    -ستایش خیلی به بهار علاقمند شده .دخترتون رو هم دیدم .یکی دوبار ستایش که اومد خونه همراهش بود تبریک میگم دختر دوست داشتنی وزیبایی دارید -ممنونم نظر لطف شماست . -چرا شما خونه موندید؟فکر میکردم روز تعطیل رو حتما با دخترتون میگذرونید. -حوصله اش با من سر میره.با ستایش خانم که هست خوشحالتره . -شما...
  4. mahshid m

    سلام وممنون بابت دوستیتون:gol:

    سلام وممنون بابت دوستیتون:gol:
  5. mahshid m

    یه وقت منو تحویل نگیریا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    یه وقت منو تحویل نگیریا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  6. mahshid m

    آخی چه خوب شد اومدی :smile: ولی حیف چون من دیگه دارم میرم:( راستی پروفایلتم قشنگ شده شبیه کاغذ...

    آخی چه خوب شد اومدی :smile: ولی حیف چون من دیگه دارم میرم:( راستی پروفایلتم قشنگ شده شبیه کاغذ دیواری شده;)
  7. mahshid m

    ممنون بابت دوستیتون

    ممنون بابت دوستیتون
  8. mahshid m

    ***ترین ها انتخاب شدند!*** (اعلام نتایج)

    با اینکه تواین نظر سنجیتون شرکت نکرده بودم چون ندیده بودم ولی فکر میکنم نظر سنجی خوب ودرستی بود چون با یه چند تاشون موافقم ممنون آناستازیا جون:gol:
  9. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    سربلند کرد وبه چشمهای شاهرخ خیره شد ونم اشک را در نگاه او حس کرد. -ناراحتتون کردم .ولی....... -نه .نه .متاسفم.زندگی سختی داشتید واقعا نمیدونم چی بگم.نمیدونم چه جمله ای رو برای ابراز تاسفم بیان کنم تا بدونید تا چه حد خودم رو با شما در این اندوه شریک میدونم .فقط میتونم دعا کنم وامیدوار باشم روزی...
  10. mahshid m

    هیچی میگزرونیم شما چی ؟خوش میگزره تونستم کمکی بهتون بکنم یا اطلاعاتی که گفتم ناقص بود

    هیچی میگزرونیم شما چی ؟خوش میگزره تونستم کمکی بهتون بکنم یا اطلاعاتی که گفتم ناقص بود
  11. mahshid m

    سلام حال شما خوبین؟از دست من که ناراحت نیستید؟هستید؟

    سلام حال شما خوبین؟از دست من که ناراحت نیستید؟هستید؟
  12. mahshid m

    بافتنی های بامزه

    ممنون خیلی عالی بودن:gol::gol:
  13. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    اولش رامین وقتی شنید قراره پدر بشه خوشحال شد واخلاقش تغییر کرد .مهربون شد مرد زندگی شد .فکر میکردم خوشبختی به من روی آورده .فکر میکردم خوشبخترین زن روی زمین هستم ولی این خوشبختی هم گذرا بود .چون بعد از دو ماه رامین دوباره همون آدم قبل شد .مهمونی هایش شروع شد من دیگه همراهیش نمیکردم .اونم گویی از...
  14. mahshid m

    ممنون بابت عکسای قشنگی که برام میفرستی :gol::gol::gol::gol::gol: :w27:

    ممنون بابت عکسای قشنگی که برام میفرستی :gol::gol::gol::gol::gol: :w27:
  15. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    شب که شاهرخ به منزل بازگشت عقربه های ساعت دیر وقت را نشان میدادند .ستایش در آشپزخونه روی صندلی نشسته بود ودر افکار خودش غرق بود واصلا متوجه ورود شاهرخ نشد .بهار نیز در اتاقش به خواب فرو رفته بود .شاهرخ با دبدن چراغ روشن آشپزخونه به آن سو کشیده شد وبا دیدن ستایش ایستاد ومتعجب به او خیره شد .چهره...
  16. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    فصل سوم مدتها از اقامت ستایش در خانه ی شاهرخ می گذشت .افراد خانواده مثل شبنم ومادر وپدر شاهرخ بارها به منزل شاهرخ آمده بودند واز اینکه این همه تغییر وتحول در زندگی او میدیدند شادمان بودند .میدیدند که بهار روز به روز سرحال تر وشاداب تر میشود ودیگر نشانی از غم واندوه بر چهره اش نیست .وابستگی شدیدی...
  17. mahshid m

    [IMG]

    [IMG]
  18. mahshid m

    [IMG]

    [IMG]
  19. mahshid m

    دل نامه یا نامه دل

    من از خدا خواستم، نغمه هاي عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نكني و ببيني كه سايه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداري تنهايي. ولي اكنون تو رفته اي ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من اين است كه من شاهد رفتن تو هستم
  20. mahshid m

    تولد مدیرتونه(تولد سرمد)

    با کمی تاخیر تولدتون مبارک.:gol::gol::gol:
بالا