نتایح جستجو

  1. mahshid m

    دل نامه یا نامه دل

    در خواب ناز بودم شبي ديديم کسي در مي زند در را گشودم روي او ديدم غم است در ميزند اي دوستان بي وفا از غم بياموزيد وفا غم با آن همه بيگانگي...
  2. mahshid m

    سلام متاسفانه تایپیکی که گفتی باز نمیشه

    سلام متاسفانه تایپیکی که گفتی باز نمیشه
  3. mahshid m

    دل نامه یا نامه دل

    حتما اتفاقا خیلی هم خوشحال میشیم:gol:
  4. mahshid m

    سلام وممنون بابت دوستیتون:gol:

    سلام وممنون بابت دوستیتون:gol:
  5. mahshid m

    آره من دیدم عصری دوباره ببین شاید ببینی .راستی خیلی سخته چهار تا مردن از توش انتخاب کردن خیلی...

    آره من دیدم عصری دوباره ببین شاید ببینی .راستی خیلی سخته چهار تا مردن از توش انتخاب کردن خیلی سخته به خودشم گفتم ولی میگه نمیتونم راهنمایی کنم
  6. mahshid m

    سلام خوش اومدید

    سلام خوش اومدید
  7. mahshid m

    ممنون بابت دوستیتون:gol::gol::gol:

    ممنون بابت دوستیتون:gol::gol::gol:
  8. mahshid m

    قبول کن سرعت اینترنتت پایینه تا عصر صبر کن درست میشه

    قبول کن سرعت اینترنتت پایینه تا عصر صبر کن درست میشه
  9. mahshid m

    کجایی محمد بیا ایران سبز عکسشو گذاشته ما نمیدونیم کدومه تو بیا یکم کمک کن

    کجایی محمد بیا ایران سبز عکسشو گذاشته ما نمیدونیم کدومه تو بیا یکم کمک کن
  10. mahshid m

    نمیدونم فکر کنم آخری از سمت چپ اونی که کاپشن سورمه ای پوشیده البته فکر کنم تو نظرم کوچیکیاتو...

    نمیدونم فکر کنم آخری از سمت چپ اونی که کاپشن سورمه ای پوشیده البته فکر کنم تو نظرم کوچیکیاتو بزرگ کردم اینطوری شدی
  11. mahshid m

    دل نامه یا نامه دل

    باز ای باران ببار بر تمام لحظه های بی بهار بر تمام لحظه های خشک خشک بر تمام لحظه های بی قرار باز ای باران ببار بر تمام پیکرم موی سرم بر تمام شعر های دفترم بر تمام واژه های انتظار باز ای باران ببار بر تمام صفحه های زندگیم بر طلوع اولین دلدادگیم بر تمام خاطرات تلخ و تار باز ای باران ببار غصه...
  12. mahshid m

    آره به خاطر یه سری از دوستان مجبور شدم

    آره به خاطر یه سری از دوستان مجبور شدم
  13. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    عزیزم پدرت امروز هم کار میکنه؟ -امروز چند شنبه بود؟ -پنج شنبه. -آره همیشه کار میکنه ولی پنج شنبه ها کمتر. در این لحظه در خانه گشوده شد وشاهرخ قدم به داخل نهاد همچون انسانهای شکست خورده بود .ستایش برخاست ومتعجب نگاهش کرد وآرام گفت: -سلام آقای فروتن. شاهرخ با سر جواب داد وبه اتاقش رفت ستایش به...
  14. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    روز بعد صبح زود ستایش همره وسایلش که شامل دو چمدان بود مقابل منزل شاهرخ ایستاد شاهرخ شخصا در را به روی او گشود ومودبانه به داخل دعوتش کرد .چمدان های او را در اتاقی که بعد از این در اختیار ستایش بود قرار داد وگفت: -خب اگه یوالی ندارید من از حضورتون مرخص میشم باید به کارم برسم. -خواهش میکنم .شما...
  15. mahshid m

    به به جناب مشاور بی معرفت مار و باش میاد ولی حال مریضشو نمیپرسه .عجب دوره زمونه ی بدی شده.

    به به جناب مشاور بی معرفت مار و باش میاد ولی حال مریضشو نمیپرسه .عجب دوره زمونه ی بدی شده.
  16. mahshid m

    خی پس اگه اینطوریه که خیلی خوشحالم

    خی پس اگه اینطوریه که خیلی خوشحالم
  17. mahshid m

    تفلده ستاله جووووووونمه

    تولدتون مبارک
  18. mahshid m

    سلام آقا . چطوری خوبی؟ منم بد نیستم مرسی عزیزم دیگه نمیری خونه دوستت؟

    سلام آقا . چطوری خوبی؟ منم بد نیستم مرسی عزیزم دیگه نمیری خونه دوستت؟
  19. mahshid m

    من شما ؟همشهری ؟نه فکر نکنم؟:surprised:

    من شما ؟همشهری ؟نه فکر نکنم؟:surprised:
  20. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    شاهرخ سر به زیر افکند وگفت: -خواهش میکنم این طور صحبت نکنید .شما خدمتکار من نیستسد .من به خوبی میدونم که شما از خانواده سر شناسی هستید واین کارو فقط به خاطر عشق وعلاقه به اون انتخاب کردید .نباید احساس کنید من آدم خشن وبد رفتاری هستم.میتونید تو خونه با بهار راحت باشید .من صبح زود به سرکار میرم...
بالا