نتایح جستجو

  1. mahshid m

    آره دیگه بعضی از دوستان از سایتای دیگه میزان وفقط کپی میکنن ولی من دوست داشتم خودم بزارم

    آره دیگه بعضی از دوستان از سایتای دیگه میزان وفقط کپی میکنن ولی من دوست داشتم خودم بزارم
  2. mahshid m

    سلام آواتارتون ماله فیلمه که خون آشامی بود هست البته اسمش یادم نیست:razz:

    سلام آواتارتون ماله فیلمه که خون آشامی بود هست البته اسمش یادم نیست:razz:
  3. mahshid m

    ممنون پری جونم وای چه منظره ی زیباییه

    ممنون پری جونم وای چه منظره ی زیباییه
  4. mahshid m

    اگه میخوای رمان بزاری بگو تا بهت یه لینک بدم اول باید اون جا درخواست بزاری

    اگه میخوای رمان بزاری بگو تا بهت یه لینک بدم اول باید اون جا درخواست بزاری
  5. mahshid m

    نه عزیزم چه زمحتی ببین تو هر قسمتی که خواستی بزنی میری تو اون قسمت مثلا اگه میخوای تو گفتکوی...

    نه عزیزم چه زمحتی ببین تو هر قسمتی که خواستی بزنی میری تو اون قسمت مثلا اگه میخوای تو گفتکوی آزاد بزنی میری توی گفتگوی آزاد وبعد پایین صفحه گفتگوی آزاد یه گزینه هست سمت راستت که +ارسال تایپیک جدید که به آبی نوشته شده .اونو انتخاب میکنی که براش یه عنوان میزاری وبعد متن اصلیتو توی صفحه مینویسی...
  6. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    سوگند سکوت کرد.پس از دقایقی شاهرخ همراه بهنام از اتاق خارج شدند .شاهرخ سفارشات لازم را به خانم سلیمی کرد وبعد رو به سوگند گفت: -آقای بهنام معتمد رو که به یاد دارید خانم رهنما! سوگند با لبخند به روی شاهرخ گفت: -حالا که شما معرفی کردید به خوبی به یاد میارم قربان.! کلمه آخر را با طعنه ادا کرد .بعد...
  7. mahshid m

    عزیزم تو نباید کاری کنی الان سایت یکم قاطی کرده فقط تو یه بار یه پیامو بفرست مطمئن باش که اومده...

    عزیزم تو نباید کاری کنی الان سایت یکم قاطی کرده فقط تو یه بار یه پیامو بفرست مطمئن باش که اومده چون منم داشتم برای تو عکس میفرستادم فکر میکردم نیومده ولی بعدا دیدم تو ی پروفایلت هست .فکر کنم چند روز دیگه سایت درست بشه فعلا که خرابه . ممنون عزیزم منم خودم با اینکه قبلا خونده بودمش هنوزم باهاش حس...
  8. mahshid m

    پس هنوزم درگیرن .من امروز اصلا حوصله ندارم فعلا بای

    پس هنوزم درگیرن .من امروز اصلا حوصله ندارم فعلا بای
  9. mahshid m

    [IMG]

    [IMG]
  10. mahshid m

    [IMG]

    [IMG]
  11. mahshid m

    سلام ممنون اومدم ولی نمیدونم سایت چش شده اصلا پیاما رو نشون نمیده اونجا پست گذاشتم ولی نشون نمیده

    سلام ممنون اومدم ولی نمیدونم سایت چش شده اصلا پیاما رو نشون نمیده اونجا پست گذاشتم ولی نشون نمیده
  12. mahshid m

    سلام بیدارشدم غزل جونم .خوبی عزیزم؟

    سلام بیدارشدم غزل جونم .خوبی عزیزم؟
  13. mahshid m

    من يك پسر زشتم.روم نمي شه برم خواستگاري.!؟(چرا بچه هاي قديمي تازه واردها را تحويل نمي گيرند؟)

    منم با سوالایی که ایشون پرسیدم موافقم چون این جوری هیچ نتیجه ای نمیگیرید
  14. mahshid m

    من يك پسر زشتم.روم نمي شه برم خواستگاري.!؟(چرا بچه هاي قديمي تازه واردها را تحويل نمي گيرند؟)

    به نظر من فقط خودت میتونی مشکلتو حل کنی چون مشکل اصلی شما کمبود اعتماد به نفسه اگه خواستی کمک بگیری اقایون زیادی هستن توی باشگاه که زیادی اعتماد به نفس دارن از اونا کمک بگیر
  15. mahshid m

    سلام نمیدونم منو بیاد میارید یا نه؟ولی خواستم بهتون بگم جمله سازی که برای یکی از دوستان کردید...

    سلام نمیدونم منو بیاد میارید یا نه؟ولی خواستم بهتون بگم جمله سازی که برای یکی از دوستان کردید خیلی خوب وقوی بود واین خیلی عالیه میخواستم بدونم کلاسی چیزی رفتید؟ البته بازم معذرت میخوام که فوضولی کردم
  16. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    -اینجا حق رو به بهار کوچولو میدم .بی اصافی نکن شاهرخ. اگه کمی از اضافه کار هات بزنی که به جایی بر نمیخوره .اون وقت هم کارت رو انجام میدی وهم به دخترت میرسی .به اون حق بده که بخواد بیشتر با تو باشه .نداشتم مادر وکمبود محبت از طرف پدر توی این سن براش خیلی سنگینه.شاهرخ جون من فقط برای اینکه نظری...
  17. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    روز بعد شاهرخ صبح زود راهی شرکت شد .وقتی ستایش بیدار شد متوجه شد شاهرخ زودتر از روزهای پیش از خانه خارج شده .میدانست که شاهرخ شب خوبی را نگزرانده .بنابراین تصمیم گرفت در اولین فرصت با بهار صحبت کند . شاهرخ در ابتدا به شرکت رفت ووقتی وارد اتاقش شد خسته وافسرده روی صندلی اش نشست وچشم هایش را بر هم...
  18. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    ستایش او را بوسید ودر تختخواب خواباندش .وقتی بهار به خواب فرو رفت .آرام خارج شد وبه آشپزخونه رفت .شاهرخ هنوز روی صندلی نشسته بود ودرحال سیگار کشیدن بود غذایش دست نخورده باقی مانده بود -آقای فروتن ....غذاتون رو میل نمیکنید؟ شاهرخ به او نگاه کرد وگفت: -تا حالا ندیده بودم این طوری صحبت کنه. -من...
  19. mahshid m

    ممنون ملیسا جون واقعا قشنگ بود حرف دلم بود من خیلی شعر دوست دارم

    ممنون ملیسا جون واقعا قشنگ بود حرف دلم بود من خیلی شعر دوست دارم
  20. mahshid m

    ممنون لطف داری من دیگه دارم میرم بای

    ممنون لطف داری من دیگه دارم میرم بای
بالا