نفرین به زندگی! به همین روزهای سرد
این روزهای سردِ تهی از نبرد و مرد
حِسِ پرنده بودنم از دست رفته است
من ماندم و همین قفس و میله های سرد
کو خاطرات آبی ام؟ آن لحظه های سبز
هر یک بَدَل شدند به یک اضطراب زرد
بی اتفاق می گذارند از کنار من
این روزهای بیهوده ی سرد و هرزه گرد ...