نتایح جستجو

سلام خسته نباشید... مدتی پیش از طرف مدیریت گروه کامپیوتر یه دعوتنامه دریافت کردم که قادر به باز کردنش نیستم.. در این مدت هر چقدر سعی کردم دعوت نامه تو قسمت دعوت برای پیوستن به گروه ها به صورت نخوانده باقی مونده. چه طور باید فعالش کنم؟؟ مرسی

سلام خسته نباشید نام کاربری درخواستیم: سامه با تشکر

ببخشید منظور من اون عکسی بود که به تخت جمشید نسبتش داده بودن (همون حیوونه) به نظرتون اون واقعی بود؟؟؟

آره منم خوندم .. نوشته بود عکسه ساختگیه!!!!! اما اون که مربوط به تخت جمشید میشد....؟

شرمنده . :redface:عکس خود گلتونو نداشتم. :gol:

سخن از ماندن نيست، من و تو رهگذريم، راه طولاني و پر پيچ و خم است، همه بايد برويم تا افقهاي وسيع، تا آنجا كه محبت پيداست

اي شما! اي تمام عاشقان هر كجا! از شما سوال مي‌كنم: نام يك نفر در شمار نام‌هايتان اضافه مي‌كنيد؟ يك‌نفر كه تا كنون ردپاي خويش را لحن مبهم صداي خويش را شاعر سروده‌هاي خويش را نمي‌شناخت گرچه بارها و بارها نام اين هزارنام را از زبان اين و آن شنيده بود يك نفر كه تا همين دو روز پيش منكر نياز گنگ...

تو مهتابي تو بي تابي تو روشن تر ز هر آبي تو خوبي پرز احساسي ولي من خسته و تنها و شايد سرنوشت اينست و شايد سهم من اينست و شايد ها و بايد ها .......

آه اي زندگي منم که هنوز با همه پوچي از تو لبريزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگريزم

اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش در دامن سكوت به تلخي گريستم نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم

بسكه لبريزم از تو، مي خواهم چون غباري ز خود فرو ريزم زير پاي تو سر نهم آرام به سبك سايه تو آويزم

کسي مرا به آفتاب معرفي نخواهد کرد کسي مرا به ميهماني گنجشک ها نخواهد برد پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردني ست

سلام سامه یا same به معنای قول پیمان و سوگند همچنین به پناهگاه هم اطلاق میشده.

از تو تا من سكوت و حيرت از من تا تو نگاه و ترديد ما را مي خواند مرغي از دور مي خواند بباغ سبز خورشيد

در سكوت لبم ناله پيچيد شعله شمع مستانه لرزيد چشم من از دل تيرگي ها قطره اشكي در آن چشم ها ديد

باز من ماندم و خلوتي سرد خاطراتي ز بگذشته اي دور ياد عشقي كه با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور

اتفاقا مشکل اینه که اون بچه 10 ساله هنوز خیلی چیزا رو نمیدونه.. اونقدر پاکه که همه اتفاقات دور و برش رو از روی سادگی کودکانش استنباط میکنه خوش به حالش که نمیدونه معنی شغل اون زن چیه. چون اگه میدونست (که بالاخره یه روز هم میفهمه) فقط خدا میدونه چی میشه فاجعه واقعی اون موقعست. I Am Real Sorry

دلم گرفته از این روزگار دلتنگی گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند گــــرفت آینــــــه ام را غـباردلتنگی

پائيز، اي مسافر خاك آلود در دامنت چه چيز نهان داري جز برگ هاي مرده و خشكيده ديگر چه ثروتي به جهان داري؟

گريزانم از اين مردم كه با من بظاهر همدم و يكرنگ هستند ولي در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پيرايه بستند