نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

برای تــــــو برای چشم هایــت برای مـــن برای درد هایـــم برای ما برای این همه تنـــهایی ای کــــاش خدا کاری کـــند

من هستم ممنونم از دعوتتون التماس دعا

شب هـا ... تنهـــا واژه ی هر ثـــانیه ام؛ "چـــرا"های بی پایـــان است ... __________________

لب هـای کبــود زیـر چشمـان سیـاه لاغـر خستـه تنهـا گوشه گیـر همه گفتنـد که از سيگـار شروع شد . . . خوشحـال باش ! این بار هم قِصر در رفتی . . . داغ های صورتم ، خنجری شد بر تـن سیگار . . .

فلک ز صفری*که می*گشاید بر عتبارات می*فزاید خلای یک شیشه می*نماید پری ز چندین پیاله پیدا چه موج بیداد هیچ سنگی نبست برشیشه*ام ترنگی شکسته دارد دلم به رنگی*که رنگ من*کرد ناله پیدا

برآن سرم*که ز دامن برون*کشم پا را به جیب آبله ریزم غبار صحرا را به سعی دیدة حیران دل از ثپش ننشست گهرکند چه*قدر خشک آب دریا را

ز جوش صافی دل*، جسم*، جان تواند شد به سعی شیشه پری کرده*اند خارا را به غیر عکس ندانم دگر چه خواهی دید اگر در آینه بینی جمال یکتا را

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7مرتبه ، التماس دعا

به قولِ فامیلِ دور ؛ شادِمانی هَمه جا پُشتِ دَر اَست... ؛ دَر گُشودَن هُنَر اَست ...

وقتــی پیـش همیــم قــدر با هــم بــودن رو نــمی دونیــم وقـت دوری میشــه فهمیــد اونــی که رفتــــه چقــدر از وجودتــــو کنــده و بـا خــودش بــرده، چقـدرشــو برا خــــودت باقـــــی گذاشتــه.. * پل چوبـــی *

يكي از مشكلات نجيب زاده بودن اينه كه وقت و بي وقت مجبور ميشي مثه آدم رفتار كني! اسپارتاكوس

آنها که کهن شدند و اینها که نوند هر کس به مراد خویش یک تک بدوند این کهنه جهان بکس نماند باقی رفتند و رویم دیگر آیند و روند حکیم خیام

قومي متفکرند اندر ره دين قومي به گمان فتاده در راه يقين مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم

اگر نه بنده‌نوازی از آن طرف بودی که زهره داشت که دیبا برد به قسطنطین؟

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7مرتبه ، التماس دعا