نتایح جستجو

  1. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فصل هفتم ده روز از اخرین تماس مادر و پدر با فرنام گذشته بود فرنام دستش رو روی ساعت قرار داد و صدای زنگش رو قطع کرد مهتاب در حالی که پیش بند اشپزخانه رو به تن کرده بود داشت دفتر های پدر رو که فرنام روی اون خوابیده وبود برمی داشت -سلام خوب خوابیدی -سلام خوبی....ساعت چنده.....؟ -ساعت 7.5 ... شانس...
  2. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    ترانه سعی میکرد جلوی خنده اش رو بگیره اما خانم لطیفی همین طور ادامه میداد هر دو با صدای ظریف و اشنایی به خودشون امدند -بس کن ازاده .. این قدر ادای این طفلک رو در نیار .. خدا قهرش میگیره و بعد در حالی که به سمت هر دو میرفت با لبخند گفت -عزیزم نگران نباش اقای معینی خیلی مهربونه .. اما خب بیچاره حق...
  3. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فصل ششم فرنام در شرکت رو باز کرد و در حالی که کت قهوه ای رنگش رو روی دوش انداخته بود وارد شرکت شد.مثل همیشه سرش پایین بود تا دیر وقت به حساب و کتاب های شرکت پدرش میرسید و شب دیر خوابیده بود -سلام -فرنام سرش رو بلند کرد و به دختری که اروم سرش رو به زیر انداخته بود خیره شدو گفت -سلام فرنام تازه...
  4. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فرنام دوباره خندیدی بعد با صدای که التماس تو ش بود گفت -کی میاین مامان...خسته شدم -الهی بمیرم دلت واسه مامانت تنگ شده ..اره -اون که اره ولی بیشتردلم واسه کارای خودم تنگ شده ... شرکت بابا برام وقت نذاشته دیگه... خسته شدم....می ترسم اخرش ورشکست شیم -خیلی خوب مادر .. بابا کاراش تموم بشه ما اونجا...
  5. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فصل چهارم فرنام از اتاق وارد سالن پذیرایی شد و تلوزیون رو روشن کرد مهتاب همون طور که به سمت اشپزخونه میرفت گفته: -فرنام جان ..قهوه میخوری میخوام برا خودم بیارم -اره مرسی واسه منم درست کن فرنام کانال های تلوزیون رو عوض کرد...صدای زنگ تلفن بلند شد ..صدای تلوزیون رو کم کرد مهتاب به سمت تلفن رفت اون...
  6. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فرنام دستی به موهاش کشیید -چه خوب .. راستی قبل از این که در شرکت رو ببندی با این خانمه تماس بگیر ..بگو فردا بیاد سرکار ... استخدام شد باکدوم خانمه؟ -همین که الان اومد بیرون اسمش ...صبر کن .... فرنام پرونده ها رو زیر ورو کرد: اهان خانم ترانه سمیعی ...یادت نره فصل سوم...
  7. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فصل دوم ساعت به سرعت میگذشت ...فرنام یکی یکی با مراجعه کننده ها مصاحبه میکرد ..... و در مرتبا باز وبسته میشد و خانم ها بیرون میرفتندو دوباره در باز میشد برای مصاحبه روی صندلی مقابل فرنام مینشستند فرنام بی حوصله شده بود...... مرتب دکمه تلفن رو میزد و میگفت ساسان بگو بعدی بیاد... از بین مراجعه...
  8. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فرنام بلند شد و ازشدت عصبانیت سرش رو پایین انداخت و رو به دختر کرد و گفت: بفرمایید بیرون خانم ...بفرمایید اهوم ...حالا که چیزی نشده اصلا به تیپ و قیافت نمیاد از این بچه مامانی ها باشی فرنام خونش به جوش اومده بود... با این حال سعی میکردهمیشه رعایت ادب رو داشته باشه حتی تو عصبانیت ........مخصوصا...
  9. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    فصل اول فرنام پشت میزش نشسته بود و با ضربات ملایم خودکار را روی میزمیکوبید....بنگ بنگ بنگ یک دفعه به خودش اومد و صدای بسته شدن در را شنید. دکمه ی روی تلفن رو زد: از پشت خط صدای ساسان رو شنید -ساسان .بگو بعدی بیاد تو چند دقیقه بعد دوباره صدای در زدن شنیده شد. فرنام نفس عمیقی کشید و سرش رو بالا...
  10. ملیسا

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/199174-دفتر-تالار-داستان/page8 محسن جان سلام و شب شما...

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/199174-دفتر-تالار-داستان/page8 محسن جان سلام و شب شما بخیر . میشه سری به دفتر تالار داستان بزنید .
  11. ملیسا

    رمان در میان خواب هایم قدم بگذار

    به نام پروردگار بخشنده و مهربان این رمان نوشته ی mahnameh هنوز تعداد فصلاش مشخص نیست .اما براساس یه داستان واقعی نوشتمش..امیدوام خوشتون بیاد مشخصاتش هم اینه نام : درمیان خواب هایم قدم بگذار تعدا فصل:بیست و هفت فصل نویسنده: مهنامه کاربر سایت 98ia.com خوشحال میشم بخونینش منبع : www.98ia.com
  12. ملیسا

    دفتر تالار داستان

    به نام پروردگار بخشنده و مهربان این رمان نوشته ی mahnameh هنوز تعداد فصلاش مشخص نیست .اما براساس یه داستان واقعی نوشتمش..امیدوام خوشتون بیاد مشخصاتش هم اینه نام : درمیان خواب هایم قدم بگذار تعدا فصل:بیست و هفت فصل نویسنده: مهنامه کاربر سایت 98ia.com خوشحال میشم بخونینش منبع : www.98ia.com...
  13. ملیسا

    [IMG]

    [IMG]
  14. ملیسا

    [IMG]

    [IMG]
  15. ملیسا

    [IMG]

    [IMG]
  16. ملیسا

    [IMG] خواهش میکنم دوست گلم . [IMG]

    [IMG] خواهش میکنم دوست گلم . [IMG]
  17. ملیسا

    به حس خوب ، نمیشه توصیفش کردم . [IMG]

    به حس خوب ، نمیشه توصیفش کردم . [IMG]
  18. ملیسا

    [IMG]

    [IMG]
  19. ملیسا

    وای چه عکسهای قشنگی ، یک جوری شدم .

    وای چه عکسهای قشنگی ، یک جوری شدم .
بالا