میگذرم از تمام روزهای بی تو اما درست در لحظه ای حساس
در خیابانی که بوی تو را دارد از حرکت بازمی ایستم...
میان عقربه های عجول...
عطر خوشی دارد...
یاد آوری روزهای بودنت میان وجود من!
در معمای پیچیده ی چشمهایم و در سرزمین ناشناخته ی انگشتانم ...
با سرعتی هزاران بار بیشتر از نور از...