ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافيت
بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر
با صبا همراه بفرست از رخت گلدستهای
عمرتان باد و مراد ای ساقيان بزم جم
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنيد
کی دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند
دور دار...