نتایح جستجو

میان عاشق و معشوق هیچ هایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم بر کارگاه دیده بی خواب می زدم

جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد زخاک بارگه کبریای شاه شجاع

مرا می بینی دردم زیادت می کنی در دم تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم حافظ

.....:gol: شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یکدم برآسایم ز دنیا و شر و شورش

سلام... ممنون بسیار عالی بود...:gol: با این مثال من می دونم که باید چه اطلاعاتی را جمع آوری کنم... در مورد نیروی انسانی هم میشه یه مثال ساده مثل همین بزنید؟

سلام...:gol: خواهش می کنم ... . . . من برای تو دعا می کنم و تو برای من دعا کن شاید دعایمان در حق هم مستجاب شود...:gol:

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز وگرنه عاشق و معشوق راز دارنند

بابت عکسهای زیبایی که برام می فرستی ... ممممممممممممنوننننننننن................:gol: :w11:

الهی نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه به خواهی چه نخواهی باز کن در که به جر این خانه مرا نیست پناهی ... خداوند زمانی به دعاهای ما پاسخ می گوید که با تمام وجود او...

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای آنجا برای عشق شروعی مجدد است

با نام رضا دلت مصفا گردد درد و غم غصه ات مداوا گردد گر رو بنهی به در گهش با اخلاص گره ها ز کار بسته ات وا گردد

با نام رضا دلت مصفا گردد درد و غم غصه ات مداوا گردد گر رو بنهی به در گهش با اخلاص گره ها ز کار بسته ات وا گردد

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای آنجا برای عشق شروعی مجدد است

ای راهب کلیسا کمتر بزن به ناقوس خاموش کن صدارا نقاره می زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده جان را بردار جان خود را با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس ...

باسلام من هم این عید را به شما تبریک عرض می کنم :w14: :w32::w33::heart: :w42:

تا لشگر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوا می فرستمت

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را شکر کان محنت بیرون ز شمار آخر شد

ذوق چنان ندارد بی دوست زندگانی بی دوست زندگانی ذوق چنان ندارد