نتایح جستجو

  1. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    مژده بده مژده بده، يار پسنديد مرا سايه او گشتم و او برد به خورشيد مرا جان دل و ديده منم ،گريه خنديده منم يار پسنديده منم،يار پسنديد مرا
  2. Derakht-e-marefat

    كمك ،HELP ، سئوالات، FAQ ، درخواست ( پروژه هاي درسي )

    شبستان شبستان درود بر دوستان خرسند مي شم اگرمطالبي درباره ي شبستان و سازه آن داريد در اختيارم بگذاريد. سپاس
  3. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    چشم بستن از جهان نقش و رنگ افسانه اي ست مي شوم بيدارتر آنگه كه خوابم مي برد
  4. Derakht-e-marefat

    شعر نو

    يك با يك برابر نيست معلم پاي تخته داد مي زد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زير پوششي از گردپنهان بود ولي *آخر كلاسي ها لواشك بين خود تقسيم مي كردند وان يكي در گوشه اي ديگر جوانان را ورق مي زد براي آنكه بي خود هاي و هو مي كرد و با آن شور بي پايان تساوي هاي جبري رانشان مي داد خطي خوانا به روي...
  5. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    آبي كه بر آسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود كه پيوسته روان است
  6. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    ته كه خورشيد اوج و دلربايي چنين بي رحم و سنگين دل چرايي؟ به اول آن همه مهر و محبت به آخر راه و رسم بي وفايي
  7. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است
  8. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    من بي مي ناب زيستن نتوانم بي باده،كشيد بار تن نتوانم من بنده آن دمم كه ساقي گويد يك جام دگر بگير و من نتوانم
  9. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تا گرفتم خلوتي تاريك، روشن تر شدم قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم خشكسالي ديده اي در اين چمن چون من نبود ابر را ديدم چو در آهنگ باران، تر شدم
  10. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    من بي تو همي قرار نتوانم كرد واحسان تو را شمار نتوانم كرد گر بر تن من زبان شود هر مويي شكر تو يك از هزار نتوانم كرد
  11. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    رسيده ايم من و نوبتم به آخر خط نگاه دار جوان ها بگو سوار شوند
  12. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    در خور ماندن نداند هيچ روشندل جهان را شبنمي بودم كه هم دير آمدم هم زود رفتم بي نشان زين ره نشايد رفت از اين منزل شتابان تا غبار كاروان در راه پيدا بود رفتم
  13. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تير غم دنيا به دل ما نرسد زخم دل عاشق از كماني دگر است
  14. Derakht-e-marefat

    غزل و قصیده

    اشک می بارم بیا این ابر و باران را ببین دشت تر را دیده ای دریای دامان را ببین تار و پود گلشن از آهنگ من آتش گرفت سوز بنگر ساز بنگر پرده جان را ببین طرح خاموشی فکن تا وارهی کم کم ز رنگ پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین نیست در دنیای پیدا جلوه گاه راز عشق دیده را بر هم گذار...
  15. Derakht-e-marefat

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش رویست و مشکین سایبان ابرو
  16. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    آن تو ترا و آن ما نيز ترا چون هر دو ترا خصومت از بهر چرا ؟
  17. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تا كه مي جستم نديدم چون بديدم گم شدم گم شده گم كرده را هرگز كجا جويد نشان
  18. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    در جواني به خود ميگفتم شير شير است اگر چه پير بود چون به پيري رسيدم فهميدم پير پير است اگر چه شير بود.
  19. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    استاد كاينات كه اين كارخانه ساخت مقصود عشق بود جهان را بهانه ساخت.
  20. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    در زلف چون كمندش اي دل مپيچ كانجا سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت
بالا