نتایح جستجو

  1. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    من ملك بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد بدين دير خراب آبادم
  2. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با كافران چه كارت گر بت نمي پرستي
  3. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تو با خداي خود انداز كارو دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
  4. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    آتشي در سينه دارم جاوداني عمر من مرگي ست نامش زندگاني رحمتي كن كز غمت جان مي سپارم بيش از اين من طاقت هجران ندارم
  5. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    مي نوش كه عمر جاوداني اين است خود حاصلت از دور جواني اين است هنگام گل و باده و ياران سرمست خوش باش دمي كه زندگاني اين است
  6. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    دل از من برد و روي از من نهان كرد خدايا با كه اين بازي توان كرد
  7. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    من از اين دلق مرقع به در آيم روزي تا همه خلق بدانند كه زناري هست
  8. Derakht-e-marefat

    شعر نو

    از تهی سر شار جویبار لحظه ها جاریست چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب واندر آب بیند سنگ دوستان ودشمنان را میشناسم من زندگی را دوست می دارم مرگ را دشمن وای اما ، با که باید گفت این ؟ ، من دوستی دارم که به دشمن خواهم از او التجا بردن جویبار لحظه ها جاری
  9. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    دل ز دستم رفت و جان هم،بي دل و جان چون كنم سر عشقت آشكارا گشت،پنهان چون كنم
  10. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    ما گنه كاريم آري جرم ما هم عاشقي ست آري اما آنكه آدم هست و عاشق نيست كيست؟
  11. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت سحر است خيز اي مايه ي ناز نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز كان ها كه بجايند نپايند بسي وان ها كه شدند كس نمي آيد باز
  12. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    لعلي از كان مروت بر نيامد سالهاست تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد
  13. Derakht-e-marefat

    غزل و قصیده

    قطره قطره اگر چه آب شديم ابر بوديم و آفتاب شديم ساخت ما را هم اوکه مي پنداشت به يکي جرعه اش خراب شديم هي مترسک کلاه را بردار ما کلاغان دگر عقاب شديم ما از آن سودن و نياسودن سنگ زيرين آسياب شديم گوش کن ما خروش و خشم تو را همچنان کوه بازتاب شديم اينک اين تو که چهره مي پوشي اينک اين ما...
  14. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تا آب شدم سراب ديدم خود را دريا گشتم حباب ديدم خود را آگاه شدم غفلت خود را ديدم بيدارشدم به خواب ديدم خود را
  15. Derakht-e-marefat

    غزل و قصیده

    پیش از آنی که به یک شعله بسوزانمشان باز هم گوش سپردم به صدای غمشان هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت دیدنی داشت ولی سوختن با همشان گفتی از خسته ترین حنجره ها می آمد بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان نه شنیدی و مباد آنکه ببینی روزی ماتمی را که به جان داشتم از ماتمشان زخم ها خیره تر از...
  16. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    شب است و شاهد و شمع و شراب و شيريني غنيمت است چنين شب كه دوستان بيني
  17. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد دوستي كي آخر آمد دوست داران را چه شد
  18. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چند كني قصه اسكندر و داراب ده روزه عمر اين همه افسانه ندارد
  19. Derakht-e-marefat

    درخواست تغيير نام كاربري

    درود لطفا نام كاربري بنده كمترين رو از nakh1988به Derakht-e-marefat تغيير دهيد. سپاس
  20. Derakht-e-marefat

    مشاعرۀ سنّتی

    وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم كه در طريقت ما كافريست رنجيدن
بالا