نتایح جستجو

آن تو تو را و آن ما نیز تو را چون هر دو تو را خصومت از بهر چرا

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

ای درخت معرفت جز شک و حیرت چیست بارت یا که من باری ندیدم غیر از این بر شاخسارت ........... سال ها خوردی و بردی غیر از این باری ندادی حیف،حیف از این همه رنج بشر در رهگذارت

یک نظر غافل شدم صد سال راهم دور شد آنقدر بیراهه رفتم تا دو چشمم کور شد

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

سلام خسته نباشی مهرداد جان ماکتت خیلی خوب شده. این realistic water ها هم برای درآوردن آب چیزهای خوبین من پریروز برای اولین بار باهاشون کار کردم،تجربه خوبی بود.

سلام کارهای بالا جالب و زیبا بودن،ممنون از فرح نوش دوستان تا به حال کسی راندو با وایتکس رو تجربه کرده؟ باید مواظب بود اما روی شیت رنگی جوابه. حتی میشه باهاش تنالیته خوبی درآورد،البته اولش بهتره با رقیق شده شروع کرد.

شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد زدیم بر صف رندان هر چه بادا باد

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

سگها و گرگها هوا سرد است و برف آهسته بارد ز ابري ساكت و خاكستري رنگ زمين را بارش مثقال ، مثقال فرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ سرود كلبه ي بي روزن شب سرود برف و باران است امشب ولي از زوزه هاي باد پيداست كه شب مهمان توفان است امشب دوان بر پرده هاي برفها ، باد روان بر بالهاي باد ، باران درون كلبه ي بي...

دل ازمن برد و روی از من نهان کرد خدایا با که این بازی توان کرد

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

هر دمی چون نی از دل یاران شکوه ها دارم روی دل هر شب تا سحر گاهان با خدا دارم

من بی تو همی قرار نتوانم کرد و احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی شکر تو یک از هزار نتوانم کرد

ما خود نمی رویم دوان از قفای کس آن می برد که ما به کمند وی اندریم

تا آب شدم سراب ديدم خود را دريا گشتم حباب ديدم خود را آگاه شدم غفلت خود را ديدم بيدار شدم به خواب ديدم خود را

مرگ اگر مرد است گو نزد من آي تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او عمري ستانم جاودان او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم

هي مترسك كلاه را بردار ما كلاغان دگر عقاب شديم ما از آن سودن و نياسودن سنگ زيرين آسياب شديم

در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود كاين شاهد بازاري و آن پرده نشين باشد