نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
  3. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  4. رجایی اشکان

    چه جالب داشتم براتون پیام میفرستادم که پیامتون اومد [IMG]

    چه جالب داشتم براتون پیام میفرستادم که پیامتون اومد [IMG]
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
  6. رجایی اشکان

    ممنون دوست عزیز من به یه دونه از اون قاصدکها هم قانع بودم شرمنده کردید:redface:

    ممنون دوست عزیز من به یه دونه از اون قاصدکها هم قانع بودم شرمنده کردید:redface:
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت من همه محو تماشاي نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب
  8. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز آخر مرا شناختی اي چشم آشنا چون سايه ديگر از چه گريزان شوم ز تو من هستم آن عروس خيالات ديرپا
  10. رجایی اشکان

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    مــن هـیــچ ! تــن هـیــچ ! انـگار کـه چـیـزی گــم شـده استـــ تـنــهایی ام هستـــ کــه در ایـن " مـنِ تنــها " گــم شـده استـــ ایــن " مــنِ خـــرابـــ و مـسـتـــ رازهـایــم را بـه دوری بـرده استـــ بـه آن دور کـه آسمـان هـا " هـمــه در انـتــظار مـن...
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    تنهایی حکایت عجیبیست خفقانی که کسی شاهدش نیست جز بالشتم و این در و دیوار خاموش که سیاهی شب را به سیاه بختی من ترجیح می دهند . . .
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    این هیزم شکسته که بر شانه میبری تنها درخت باغچه ی خانه ات نبود؟
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتی که من ديگر چيزی نداشتم که بگويم تو گونه هايت را ميچسباندی به اضطراب پستان هايم و گوش ميدادی به خون من که ناله کنان ميرفت
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا همین بگذارند یك سخن با تو: به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر! بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
  15. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    دروغ.... دروغ.... دروغ.... و باز هم دروغ..... اما تازگیا بهش میگن "عشق " .....
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نه بال و پری با من ازآن روح پرنده نه جاذبه ای با من از این جسم تکیده
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ، ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟
  18. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    ﺧـﺪﺍﻭﻧــــــــﺪﺍ !... ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺗﺮﯾﻦ " ﺣﻀﻮﺭ " ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ !... ﻭ ﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ... ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
  19. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایـــــــــــا ، دخـلـم با خـــرجـم نمیـــخــواند ، کـــم آورده ام ، صـــبری کـــه داده بـــودی تــمــام شـــد ، ولـــی دردم همـــچـــنان باقیــــــست !!! بدهکـــــــــار قلــــــبم شـــده ام ، میــــــدانم شـــرمنــــــده ام نمیــــــکنـــی؛ باز هــــــم صـــبـــــــر میــــــخـــواهــــــم...
  20. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها ماندم تنها رفتی.. چون کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود دور از یارم خون می بارم فتادم از پا به ناتوانی...اسیر عشقم چنان که دانی
بالا