نتایح جستجو

  1. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار که سوز عشق سخن‌های دلنواز آرد
  2. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    انصاف نباشد که من خسته رنجور پروانه او باشم و او شمع جماعت لیکن چه توان کرد که قوت نتوان کرد با گردش ایام به بازوی شجاعت
  3. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    خدا را دختر معمار جستارم نگهدار برای پاسخ تالار اشعارم نگهدار
  4. pearan

    نظرسنجی مسابقۀ ادبی 15

    سلام هرچند دیر رسیدم...اما دست گلتون درد نکنه :gol:
  5. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی همه جهان به درآیند گو به انکارم سپاس از همراهیتان
  6. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را
  7. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    دختران طبع را یعنی سخن با این جمال آبرویی نیست پیش آن آن زیبا پسر
  8. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
  9. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    ذوق شما اشعار تر افزون کند زهرا خطر را با وتر افزون کند کلا طبع شاعری و سرودن شعر چنین اقتضا می کند اما داشتن جنبه ی صمیمانه خود بحث دیگریست که رعایت خطوط قرمز از الزامات آن است.
  10. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    مرغ دل در قفس سینه من می نالد بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
  11. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    پیران مشاعره با خود نمی کنند یاری کنید این دل سال خورده را :gol::heart:
  12. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب چها به سینه این خاکدان در است کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را راه عدم نرفت کس از رهروان خاک چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را
  13. pearan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    هوای دلم سرد و بارانی است غریبانه یارم خراسانی است
  14. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    سپاس از شما با سعدی ادامه می دهیم: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درستست که من توبه شکستم گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم
  15. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
  16. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیریست که سعدی به دل از عشق تو می‌گفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم بند همه غم‌های جهان بر دل من بود دربند تو افتادم و از جمله برستم
  17. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    مثال راکب دریاست حال کشته عشق به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند
  18. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نادر گرفت دامن سودای وصلشان دستی که عاقبت نه به دندان گزیده‌اند بر خاک ره نشستن سعدی عجب مدار مردان چه جای خاک که بر خون طپیده‌اند
  19. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    برای دختر معمارِ جستار چه دامی بهتر از مسمار و دستار دی.
  20. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    فکرنمی کنم این بیت از سعدی است... لطفاً آدرس وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب آورده ام به دیده گهرهای سفته را سعدی
بالا