نتایح جستجو

  1. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت
  2. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن یا رب مباد تا به قیامت زوال تو
  3. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بود آوا خدا مرهم به دلها سرشته آدمی از آب و گلها
  4. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی را چون ببینی کشته دوست به دیگر دوستانش ده بشارت
  5. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    غروب جمع آوا این چنین است پسین جمعه ها آری غمین است
  6. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن تا به خدمت عرضه دارم افتقار خویش را
  7. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
  8. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سلام آوای شاعر روزتان خوش تمام جمعه و نوروزتان خوش:)
  9. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    من آن رندم که گیرم از شهان باج بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج فرو ناید سر مردان به نامرد اگر دارم کشند مانند حلاج
  10. pearan

    مشاعره از اون طرف

    گر فضل کنی ندارم از عالم باک ور قهر کنی، شوم به یک بار هلاک روزی صد بار گویم ای صانع پاک مشتی خاکم، چه آید از مشتی خاک
  11. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    مراد خاطر ما مشکلست و مشکل نیست اگر مراد خداوندگار ما باشد به اختیار قضای زمان بباید ساخت که دایم آن نبود کاختیار ما باشد
  12. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    حمید آقا نگو حالم خراب است ز دود و دم همه عالم خراب است :gol:
  13. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نگارخانه چینی که وصف می‌گویند نه ممکنست که مثل نگار ما باشد چنین غزال که وصفش همی‌رود سعدی گمان مبر که به تنها شکار ما باشد
  14. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    برق عالم روشن از نور مهندس می شود دود سیگارش ولی تا شرق عالم می رود :gol: نام قبلی را به شعر خود بیفزا ای جوان تا شود از شعر نابت مهر جستارم روان:gol:
  15. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک باران صبحگاه ندارد صفای اشک گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟ رهی معیری :gol:
  16. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    دارم این جا من به میهوآ سلام سـایر اعضاء و بانـوهــا سلام باشد این فصل بهار ودل شکار بر غزال و جمع آهـوهـا سلام :gol::gol::gol:
  17. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
  18. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بهار آمد مجید از ما چه می گویی به غیر از سرو وگل جانا چه می جویی :gol:
  19. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری جانب هیچ آشنا نگاه ندارد رطل گرانم ده ای مرید خرابات شادی شیخی که خانقاه ندارد
  20. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    آمد میان مجید و سروده ترانه ای همراه میهوا که سراید فسانه ای
بالا