نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    برو چک کن تو نامت را نفیسه که از یک رشته برق این بعیده
  2. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو باران زدی به بیراهه امشب الان میاید گشت ارشاد من از این مجلس میگریزم پناه میبرم به .... اقا:D
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی دلم شکست دیدی که این بلور درخشان عمر من بازیچه بود؟ دیدی چه بی صدا دل پر ارزوی من از دست کودکی که ندانست قدر ان افتاد بر زمین دیدی دلم شکست؟ هما میر افشار
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نرگس فتنه گرش دامم شد عشق او منبع الهامم شد پر از او بودم جادو بودم یا نمی دانم خود او بودم نقش او بود همه اشعارم خنده هایم، نگهم، گفتارم هما میرافشار
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    اخه من اهل زبانشناسیم به دنبال ریشه سانریسا هستم
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما مست نگاه تو تماشاءالله سرگشته ی ماه تو تماشاءالله احسن تویی و تبارک الله لبت چشمان سیاه تو تماشاء الله
  7. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو باران عمریست خشکیده ای اگر خوب بباری میرقصم برات
  8. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    خو بگو حلاصمون کن سانریسا نذار بفرستمت سوی کلیسا
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در آستانه ی در ، به روح باران می ماندی . ای طراوت محض ، شکوه رحمت مطلق ز چهره ات می تافت . به خنده گفتی : تنها نبینمت . گفتم : غم تو مانده و شب های بیکران با من .
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا به خاک سپردند و آمدند و گذشت ، تکان نخورد در این بی کرانه آب از آب .
  11. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بود ریشه آن در سانسکریت همانجا که میسازند کبریت
  12. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو که سان ریسا را ساقی نمودی معمار را هم که ساز داری در دست لابد من هم باید اینجا برقصم چه کاری دادی باران تو به دستم
  13. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مگر سار و دهل در زیر باران نوازیذن برای اهل یاران برایت پول و سرمایه ندارد دیگر هیج راه چاره ندارد
  14. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    لاقل فارسی نوسش کن برایم تو سون ریسایی یا که سانریسا مگر حرفه ات ریسندگیست چرا پس رشته ات بافندگی نیست
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دل گداخته را جـــام جان نمــا کردم هزار پله فرا رفتم از حصار زمان هزار پنجره بر عمر رفته وا کردم به شهر خاطره ها چون مسافران غریب
  16. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو بارانی و معمار اهل سازست:eek: چنین باشد که کار ما خرابست
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم باغی پر از ریحان و گل بود به روی رود عشقت مثل پل بود نگاهم کردی و ویران شد این دل مگر چشم تو از قوم مغول بود؟
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو رفته ای که بی من ، تنها سفر کنی من مانده ام که بی تو ، شبها سحر کنم تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
  19. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    اخه کنجکاو معنی سانریسام نمیدونی منم اهل فضولیم:d
  20. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو بارانی و گشتی آسمان را ولی من درگیر اهل این زمینم:(
بالا