نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در یوم حشر عفو تو، عفو عمومی است از یک کنار حکم نمایی که در هم است گفتم به دل، که این همه دلواپسی چرا؟ عشق حسین، برای شفاعت فراهم است
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست نام تو افتخار خداوند عالم است شرح غلام ترک تو ، متن کتابهاست یک موی او به قیمت صد جام و صد جم است
  3. رجایی اشکان

    سلام جملتون که قشنگ بود چرا پاک کردید Never break four things in your life: Trust, Promise...

    سلام جملتون که قشنگ بود چرا پاک کردید Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don't make noise but pains a lo...
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان هر زمان خر مهره را با در برابر می کنند
  5. رجایی اشکان

    یه جمله انگلیســـــی برای نفر قبلی

    Anger and Love have no limits; choose the latter tohave a beautiful, lovely life & remember this
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام بر شما وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مگذار..... ”مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم”
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیشب به گوش سجده زدم حرفهای تلخ ((تا کی مرا عذاب؟!...))....مهم نیست..بگذریم من در تمام زندگیم صبر کرده ام کو اجر بی حساب؟؟!...مهم نیست...بگذریم دیگر نه راه پیش و نه پس مانده بر دلم پلها دوسو خراب....مهم نیست...بگذریم
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:دو تنها و دو سرگردان دو بیکس دد و دامت کمین از پیش و از پس:gol:
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام بزرگوار یاباید اعتراف کنم عاشقت شدم یا درد را غلاف کنم پیش چشم هات
  11. رجایی اشکان

    خواهش میکنم دوست عزیز

    خواهش میکنم دوست عزیز
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ناگهان پرده برانداخته​ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته​ای یعنی چه زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب این چنین با همه درساخته​ای یعنی چه
  13. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم چون شکست آینه، حیرت صد برابر می شود بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم:eek:
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در خون كشيد قافيه ها را، حروف را از بس كه گريه كرد تمام لهوف را اما در اوج روضه كم آورد و رنگ باخت بالا گرفت كار و سپس آسمان گداخت
  16. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    من دارم از اين بغض خفه كننده دق ميكنم سرم دارد از تورم اشك هاي بر بالش نچكيده ميتركد و تو شدي زبان گوياي دردهايم و تو آنسوي آينه تنها و رها درد ميكشي و من اين سو مجبورم لبخندي تصنعي بزنم و پا به پاي اين زندگي آنقدر بدوم به اميد اينكه شب خواب در چشمها فرو رود و من فرصت كنم...
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    شــــــراب سرخ در پیــــــمانه لرزید تــــــن من در مــــــیان بستر نرم به روی سینه اش مســــــتــانه لــــــرزید گنــــــه کردم گــــــناهی پر ز لذت
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در غم عشق نبودیّ و محبت کردی این هم از لطف شما بود و نمی‌دانستیم
  19. رجایی اشکان

    کافیست انار دلت ترک بخورد...! دلم میخواد برگردم پیشت....

    خدایا... امروز بي نهايت دلگيرم نميدانم ؟؟؟ تا كي به اين جاده ، تولد تا مرگ پنجه در پنجه كنم! در زندگي جز كوله باري آرزو چيزي ديگري نديدم ... هميشه اسير بازيچه سرنوشت شدم، هيچگاه پرواز را نفهميدم ولي دنیاي بيرحم بال و پرم را شكست و قدرت پرواز و فرياد را از من گرفت ! ومن همیشه در گوشه اي...
  20. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    هيچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد امشب دلی کشیدم شبیه نيمه سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زير آواری از رنگ ها ناپدید ماند
بالا