نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    پی ام خصوصیتون بسته هست نتونستم اینجا یه متنو کپی کنم براتون میذارم تو وب نوشت اخرم در مورد زندگی

    پی ام خصوصیتون بسته هست نتونستم اینجا یه متنو کپی کنم براتون میذارم تو وب نوشت اخرم در مورد زندگی
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست هر شبم نقش تو ماه شب چشمان منست روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
  3. رجایی اشکان

    سلام من به همه جا واقفم خخخ ممنون

    سلام من به همه جا واقفم خخخ ممنون
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کى دل من چشم به در داشته باشد؟ اى کاش کسى از تو خبر داشته باشد
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در عمق دلم دلهره ای افتاده انگار به جانم خوره ای افتاده در جاذبه ی عشق تو همواره دلم سیبی است که از سرسره ای افتاده
  6. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    هر وقت دلت براش تنگ شد... حالا یاد لحظه ای بیفت که اون همه ی بیقراری های تو رو دید... اما چشاشو بست و رفت..!
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو رفته ای که بی من ، تنها سفر کنی من مانده ام که بی تو ، شبها سحر کنم تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
  8. رجایی اشکان

    سلام خیلیم خوبه نشون از بلند نظریتون داره:redface:

    سلام خیلیم خوبه نشون از بلند نظریتون داره:redface:
  9. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    :cry:تنهایی به روز آدم چیزی نمی آورد به شب آدم ، اما !:cry:
  10. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یادت آمد خون خدا را من و تو... یادت آمد که کربلا را من و تو... یادت یادت یادت یادت آمد؟ یادت آمد که خیمه ها را من و تو..
  12. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند... دست خطی که تو را عاشق کرد... شوخی کاغذی ماست بخند... آدمک خل نشوی گریه کنی... کل دنیا سراب است بخند... آن خدایی که بزرگش خواندی... به خدا مثله تو تنهاست بخند...
  13. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    آمدی باران ولی حالا چرا بیوفا حالا که الناز رفته از اینجا چرا
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من که با شادی چشمان تو حیران شده ام ز چه روی این دل جادو شده خندان نکنی تو بمان ای گل من که گلشن جان منی من اگر گل نفسم تو عطر گلدان منی
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت
  16. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  17. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  18. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    مدتی ست آسمان دلم ابری ست، چشمانم در انتظار باران است... بارانی که با خود پاکی و حیاتی پاکیزه به ارمغان آورد، لیک نمی دانم چرا نمی رسد این تب بهاری! دلم در تکاپوست، در تکاپوی طوفان های پیش رو در پس این دوری و دلتنگی، خواستم نامه ای از احوال مردمان این دیار برایت بنویسم تا بدانی اینجا...
  19. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  20. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
بالا