این همه د از کوجا میارید دی
در سرم سودای جامی بی زوال
پرسه ای آغاز کرم در خیال
دل به یاد آورد ایام وصال
از جدایی یک دو سالی میگذشت
یک دو سال از عمر رفت و برنگشت
دل به یاد آورد اول بار را
خاطرات اولین دیدار را
آن نظر بازی آن اسرار را
آن دو چشم مست آهووار را