باغبانی پیرم که به غیر از گل ها ازهمه دلگیرم
کوله ام غرق غم است
آدم خوب کم است
عده ای بی خبرند
عده ای کور و کرند
و گروهی پکرند
دلم از این همه بد میگیرد
و چه خوب است که آدمی میمیرد
مجوی هیچ که دنیا طفیل همت اوست
که پیش همت او هست ملک عالم هیچ
با میم بودش دوستم :gol:اشکال نداره با چ ادامه میدیم:)
چه غم دارم که این زهر تبآلود،
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامهی درد،
غمی شیرین دلم را مینوازد.
بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،اما دلـــــــــــت
میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند
جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر ..