نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    من از تجربه های تلخ آموختم که هیچ شاخه ای از هیچ ساقه ای جدا نیست و هیچ ساقه ای از هیچ برگی راضی نیست…برگ از درخت دلخوره پاییز بهانه ای بیش نیست… پرنده همیشه بر درخت ثابت نیست…اما تو بی حاصل به خاک ایمان آوردی؟…
  2. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    از زندگی، از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام...
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    قید دینم بود لامذهب!نمیفهمی چرا؟ بین مردم مثل من پیدا نخواهد شد،نگرد! "یک" ندارد جز خودش مضرب،نمیفهمی چرا؟ بارها گفتم دل دیوانه!گرد عشق نه!
  4. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بگو اوا به همانی که مرا عاشق کرد او نه از بی کسی از غصه ی رفتن دق کرد
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بده پز تا توانی تو ای رز که باشد لذت زندگانی در پز
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    منتظر بود که شاید تو به یادش باشی لحظه ای هم تو مگر چشم به راهش باشی منتظر بود که شاید تو بگویی برگرد ای دریغا که نگاهت به دل او بد کرد
  7. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    دیگر نمیپرسی ز احوالاتم اوا برو خوش باش که اشکان اینجا نام تو بر لب او بود و از اینجا میرفت:confused:
  8. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    من سیرم از غم خوردن و نالیدن ای رز دیگه نده اینقد به من پززززز:D
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر این بار خدا خواست که خوشبختی را بفروشد کمی ارزانتر از این تا با هم... اگر این بار زمان روی زمین بند شود نشناسیم از این شوق سرازپا با هم
  10. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    دلم قلمرو جغرافیای ویرانی ست ای رز هوای ناحیه‌ ی ما همیشه بارانی ست ای رز
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    رو بــه راه نیستــــــــ ــ ـــ ـم... شــیــــ ــ ــ ــرین میــــزنــم! مثــل یــک فنجــ ـــ ــ ـان سیگــار... مثـــل یــک نــــــــ ـــ ـــ ـــخ قــهــوه! فيلترهای سيگارم را دور تا دور خودم حصار كرده ام می خواهم امــــشب خيالت راه فرار نداشته باشد نخی سیــــــــــــ...
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تازه فهمیدم که این بغضِ گلو مانده ی عشق چه بلاها که نیاورده سر خرخره ها همه ی شهر به دور سر من می چرخد چه کشیدند از این در به دری فرفره ها
  13. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بهروز که عمری تشنه ی جام محبت بود یک روز از این نا مهربانی سیر خواهد شد:(
  14. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    این جا زمین است عصر ادم های بی احساس.. خوب باشی بد تفسیرت میکنند. حق انتخاب را خودشان خریده اند
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است
  16. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    پیر است زمانه و پشت ِ زمین خم است در این زمانه مثل مجید باند کم است:eek:
  17. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سلام زدی در کار تریبلکس رحمتی خان میدی یکجا جواب بهروز و مجید و اشکان
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من باز گریست قلب من باز ترک خورد و شکست باز هنگام سفر بود و من از چشمانت می خواندم که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد و از این عشق گذر خواهی کرد و نخواهی فهمید…. بی تو این باغ پر از پاییز است…!
  19. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو یه لشكر كه لبریز از غروره با مردی كه نگاهش مثل نوره كنار هم تو یه دنیای دیگه یه روز دنیا به ما تبریك میگه
  20. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    ای مجید باند، ما سلام مان بهانه است عشق مان دروغ جاودانه است!:biggrin:
بالا