نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    این تاپیک چیست بجز آمدن معمارمعماری بین ما نیست بجز فاصله اجباری مثل تنهایی من قد بلندی داری؟:surprised::surprised:
  2. رجایی اشکان

    ممنون........

    ممنون........
  3. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  4. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    عجب نوشابه اب وا کردی اوا عجب پاچه ای خواراندی ز زهرا خخخ
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سلام بر رحمتی مرد لرستان بود یاداور رستم دستان:D
  6. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    زندگی را دوست دارم هر چند گاهی به طرز نومید کننده ای در اندوه بسر می برم، ولی با این حال در آن زمان می‌دانم، و مطمئن هستم، که هنوز زنده بودن و زندگی کردن چیز باشکوهیست …
  7. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    این نیش کنایه داشت زهرا اینگونه نخوان نگاه من را
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ممنون مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم !! غلامرضا طریقی
  9. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    جدال اوا و زهرا همیشه ماجرا دارد یکی انگار در اینجا خیال کودتا دارد
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    میانِ خانه عطرِآشنایی دور پیچیده و باد آورده از آغوشِ سبزت بویِ ریحان را و من که عاشقِ سرسبزی و کوه و دَر و دشتم- ندیدم بی تو مدت هاست گل ها را، گیاهان را من از آدابِ مهمانداری ات چیزی نمی دانم ولی در شهرِ من رسم است، می بوسند مهمان را فاطمه سلیمان پور
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    این روسری آشفته ی یک موی بلند است آشفتگی موی تو دیوانه کننده ست بالقوّه سپید است زن اما زنِ این شعر موزون و مخیّل شده و قافیه مند است:redface:
  12. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    ای زهرای زند دانی که:من عقربم ؟! نه ... مثل عقرب زهرها در خویش می ریزم
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
  14. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    روزی از روز ها، شبی از شب ها، خواهم افتاد و خواهم مرد، اما می خوام هر چه بیشتر بروم، تا هر چه دور تر بیفتم، تا هر چه دیر تر بیفتم، هرچه دیر تر و دور تر بمیرم، نمیخواهم حتی یک گام یا یک لحظه، پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم، افتاده باشم و جان داده باشم، همین " دکتر...
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    روزگاری که جنون رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به خریداری من
  16. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    باران که می بارد جدایی درد دارد دل کندن از یک آشنایی درد دارد هی شعر تر در خاطرم می آید اما آواز هم بی همنوایی درد دارد
  17. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  18. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  19. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  20. رجایی اشکان

    🔺️🔻 عکس نوشته ها

بالا