نتایح جستجو

  1. RZGH

    کامران رسول زاده

    به ساعت من تو تمام قرارها را نیامده ای، کدام نصفالنهار را از قلم انداخته ام... قرار روزهای بی قراریم! کجای آسمان ببینمت؟ من از جست و جوی زمین خسته ام...
  2. RZGH

    کامران رسول زاده

    سرت را روی سینه ام جا گذاشته ای، تو این همه سال بدون سر چگونه زندگی می کنی؟...
  3. RZGH

    کامران رسول زاده

    از وقتی رفته ای عجیب شده ای چطور می توانی همزمان همه جای این خانه باشی!؟
  4. RZGH

    کامران رسول زاده

    جای خودم بودم اگر، یک بار دیگر عاشقت می شدم... افسوس که جای خودم نیستم بس که کسی در تو جای من است...
  5. RZGH

    کامران رسول زاده

    خودم را کشتم که به تو برسم اما.. حالا دارم مثل یک مرده زندگی می کنم...
  6. RZGH

    کامران رسول زاده

    کمی ستاره بیار و روشن کن اینجا را.. گناه من که همیشه سمت تاریک ماهم چیست؟ من فقط به زمین پشت کرده ام...
  7. RZGH

    کامران رسول زاده

    تو دست نیافتنی ترین معشوق زمین باش! حتی دور از دستانِ من، ولی باش..! اینجا میان شعرهای من دست کسی به تو نخواهد رسید...
  8. RZGH

    کامران رسول زاده

    دست از شعرهای من بردار نمی بینی دست به دست می چرخند بین این همه دست های نامحرم؟...
  9. RZGH

    گفتگوهای تنهایی

    دلم برای تمام حرفهایی که نمی زنی تنگ است............
  10. RZGH

    رفتن...

    مردونهتمومش کن من طاقتشو دارم هر بار ترحم بود اینبار نمیذارم با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی! مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی تو میری و میمونی این معنی رفتن نیست! اینبار تمومش کن تا وسوسه با من نیست باید یه نفر از ما از خاطره ها رد شه من یا تو نمیدونم باید یه نفر بد شه من پیش تو آرومم تو...
  11. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    بزرگترین اشتباه یک مرد اینه که به مرد دیگه ای فرصت ایجاد لبخند رویلبهای زن مورد علاقه اش رو بده حادثه اتفاق افتادافتادم ازچشمانت..........
  12. RZGH

    جمله های زیبا

    دربارۀ آدم‌ها از سوالاتی که می‌پرسند قضاوتکن، نه از پاسخ‌هایی که می‌دهند. ولتر
  13. RZGH

    رفتن...

    کاش می‌‌دانستی زنی‌ که بغض داشت شانه‌هایِ تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که نیازِ نوازش داشت دست‌های تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که هزار قصه برای گفتن داشت یک شبِ دیگر کنارِ تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که دلِ رفتن نداشت آغوش تو را کم داشت کاش می‌دانستی آن زن من بودم
  14. RZGH

    خلوتی با خدا

    خــــدایـــــا مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟ ایــــن بــــــغـــض بــــــه تــــنـــهــایــی . . . از گـــلـویــم پـــایـــیــن نـــمــی رود
  15. RZGH

    دوستداران استاد مهدی سهیلی بیان تو

    من آبادی نمی خواهم خرابم كن خرابم كن بسوزان شعله ام كن در دهان شعله آبم كن خوشا آن شب كه با آهی بسوزم هستی خود را خدایا تا گریزم زین تن خاكی شهابم كن به نعمت نیستم مایل خدای خانه را خواهم مرا گر عاشق صداق نمی دانی جوابم كن اگر جنت بود بی تو و گر دوزخ بود با تو ز جنت ها گریزانم به دوزخ ها...
  16. RZGH

    دوستداران استاد مهدی سهیلی بیان تو

    ای همنفس ! با من بمان امشب هوای گریه دارم این لحظه های غربت و غم را برای گریه دارم دارم غمی پنهان گداز و ، مردم چشمم گواه است در برق این آیینه ی روشن صفای گریه دارم من بی بهارم ، قاصد پاییز توفانزای تلخم من ابر باران خیز غمگینم ، هوای گریه دارم با یاد گلهایی که از این باغ توفان دیده رفتند...
  17. RZGH

    رضا کاظمی

    تو رفته ای و ابرها قاب پنجره را پُر کرده اند دیگر نمی توانم آفتاب را ببینم می تابد و شاخه های بید را وقتی در باد می دوند. خانه هم که پُرشده است کسالت پُرشده است خواب و خیالی آشفته. * تو رفته ای و من کاری از دستم برنمی آید تنها این که مثل همیشه دوستت داشته باشم تا دوباره بیایی...
  18. RZGH

    رضا کاظمی

    امسالْ بهار هفت‌سینِ‌مان کامل نیست. سیبِ سُرخِ گوونه‌هات را کم دارد
  19. RZGH

    رضا کاظمی

    حسود نیستم اما صدای گوش‌خَراشی خواهد داشت هرکه از تو بخواند خواه قمر باشد، خواه بنان!
  20. RZGH

    رضا کاظمی

    تمام زنده‌گی‌اَش را تاخت زده بودْ مَرد برای یک شب خوابیدن در شبِ چشم‌هات. چشم‌هات اما؛ شب نشد هیچ‌وقت!
بالا