نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    گفتم ای ساده دل ، ساده فراموشش كن تا كجا چشم بدین جاده ، فراموشش كن دست بردار از او ، خاطره بازی كافی است فرض كن گل نفرستاده فراموشش كن مردمان نگهش قله نشینند هنوز دل كه در دره نیافتاده فراموشش كن گفتم این تكه غزل را بفرستم نزدش دل ولی گفت نشو ساده فراموشش كن به شما بر نخورد پای غزل بود و...
  2. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود دستان کوچکت که جنون مرا نوشت این واژه های غرق به خون مرا نوشت هرجا که رد پای شما هست می روم فکری بکن به حال من از دست می روم قلبم شکسته است و هی سرد می شوم بگذار بشکند عوضش مرد می شوم دستان خسته ام به شقایق نمی رسد فریاد من به گوش...
  3. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    مي دانم روزي با تن خسته و خيس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهاي چشمم فرود مي آيي در ميان انبوه مژگانم ميزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را براي هميشه مي بندم تا ديگر دوريت را حس نکنم ...
  4. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    به چه می خندی !؟ به چه چیز!؟ به شكست دل من یا به پیروزی خویش !؟ به چه می خندی...!؟ به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد!؟ یا به افسونگریه چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟ به چه می خندی !؟ به دل ساده ی من می خندی كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟ یا به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد...
  5. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    شيشه ای می شكند... يك نفر می پرسد...چرا شيشه شكست؟ مادر می گويد... شايد اين رفع بلاست. يك نفر زمزمه كرد...باد سرد وحشی مثل يك كودك شيطان آمد. شيشه ی پنجره را زود شكست. كاش امشب كه دلم مثل آن شيشه ی مغرور شكست، عابری خنده كنان می آمد... تكه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم مي شد... اما...
  6. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  7. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  8. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  9. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  10. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  11. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  12. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    كجاست آنكه ز من آتشي بگيراند بسازد از تن من قطعه قطعه هاي مذاب و يا حضور تو را قصّه قصّه ، فصل به فصل... بخواند از تو غزل هاي نابِ بي پاياب
  13. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    چرا ديگر نمي‌تابد، بلند اندام زيبايم، كه شمع پر فروغ و زيور ابيات من بود . چرا اينگونه ساكت شد، پري قصه‌هاي من، گل سرخ خيال لحظه‌هاي غربت و محنت. چرا تسليم محض سرنوشت نابرابر شد، مگو، بـــــا تــــو ! كه شايد دلبرت، دلبسته قصر طلايي شد... نمي‌دانم ..... نمي‌دانم كه بعد زندگي عشق است يا...
  14. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    آب٬ آغوش ٬ هوا ٬ نان٬ بابا مثل بینایی و ایمان٬ بابا روز٬ شب٬ گنبد احساس٬ کبود این قرار من و عشق و تو نبود خستگی ٬ هجر ٬ سیاهی٬ کم نیست؟ از کجا آمده ام! یادم نیست! وای از دلخوشی و حیرانی از فراموشی و سرگردانی آنکه آورد مرا رفت کجا؟ روشنی ٬ ماه ٬ کجا رفت؟ کجا؟ آنکه توی دلِ من اوست٬ کجاست؟ خانهء گم...
  15. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    مثنوی-بغض پنجره، کوه، سحر، آب، سلام ***خسته ام، بی رمقم، خواب، سلام سایه، خاموش، زمین، ماه، بهشت****به جهنّم مَبَرم: آه، بهشت صورتی، سبز، گلی، رنجورم****چه قشنگی؟ چه گلی؟ من کورم همه جا یخ زده، تن پوشم کو؟****این همه بار گران! دوشم کو؟ دلبری بود در آغوشم نیست*که صدا کرد مرا؟گوشم نیست آه در...
  16. hamedinia_m51

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند گل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند
  17. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

  18. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سؤال و...
  19. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    تامثل هميشهه باید بنویسم و خط بزنم و پاره کنم یا حس درون قلبم را به سبک دلتنگی تعریف کنم وشروع آشنایی را به سادگی یک سلام بنویسم...
  20. hamedinia_m51

    سلام دوست عزیز من به آواتور شما رای دادم خیلی زیباوپرمعنی بود .

    سلام دوست عزیز من به آواتور شما رای دادم خیلی زیباوپرمعنی بود .
بالا