نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  2. hamedinia_m51

    رفتن...

    هميشه رفتن رسيدن نيست ولي براي رسيدن بايد رفت در بن بست هم راه اسمان باز است پرواز كن...
  3. hamedinia_m51

    مسابقه *** هركي گفت اين چه گياهيه ...؟

    ممنون بابت عكس وتوضيحات زيباتون ولي من اين گياه ونمي شناختم (يه مقداري شبيه تاج الملوك بود) ولي شما پائين عكس نام انگليسي گياه وگذاشته بوديد وتقلب بود اگه مي گفتم ، گذاشتم دوستان پاسخشونو بدن ...:gol:
  4. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

  5. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  6. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  7. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  8. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  9. hamedinia_m51

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم .. نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ایم دوباره صبح .. ظهر .. نه غروب شد نیامدی ...
  10. hamedinia_m51

    شعر نو

    با نفس هاي شبم پيوندي است. پرتويي لغزد اگر بر لب او، گويدم دل: هوس لبخندي است. *** خيره چشمانش با من گويد: كو چراغي كه فروزد دل ما؟ هر كه افسرد به جان، با من گفت: آتشي كو كه بسوزد دل ما؟
  11. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    چه شد شاعر که در باغم گلي ديگر نميرويد به آهنگ قدمهايم کسي شعري نميگويد چه بيهوده**گل آلوده**که باران هم نميشويد ببين حتي گل شب بو ** شب مارا نميبويد هنوز از تو در اين ميدان**صميمي تر نميبينم از اين تنها درخت شب**کسي را سر نميبينم هنوز اين من**هنوز اين تو**قديميتر ولي از نو بجز چشم سياه تو**شبي...
  12. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تاهمسفرم عشق است در جاده تنهايي از دست نخواهم داد دامان شكيبايي تا من به تو دل دادم افسانه شده يادم چون حافظ و مولانا در رندي و شيدايي از عشق تو سهم من ،همواره همين بوده است رسوايي و حيراني ، حيراني و رسوايي تو آتش و من دودم ،دريا تو و من رودم هرچند محال اما ، چيزي است تماشايي چندي است كه...
  13. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    يه نفر مياد كه من منتظر ديدنشم يه نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم مثل يك معجزه اسمش تو كتابا اومده تن اون شعراي عاشقونه گفتن بلده خالي سفره مونو پرازشقايق مي كنم واسه موجاي سياه دستامو قايق مي كنم ... تو اگه اومدني هستي بگو ... اگه مارو خواستني هستي بگو ...
  14. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    با تو شعرام همگي رنگ بهاره با تو هيچ چيزي دلم کم نمياره وقتي نيستي همه چي تيره و تاره کاش ببخشي تو خطا هامو دوباره اي خداي مهربون دلم گرفته از اين ابر نيمه جون دلم گرفته از زمين و آسمون دلم گرفته آخه اشکامو ببين دلم گرفته تو خطاهامو نبين دلم گرفته تو ببخش فقط همين دلم گرفته توي لحظه...
  15. hamedinia_m51

    كوي دوست

    بعد از اين ما و سر كوي دل آراي دگر با غزالي به غزلخواني و غوغاي دگر تو مپندار كه مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بيرون نرود وين محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است اين برود چون نرود چند كس از تو و ياران تو آزرده شود دوزخ از سردي اين طايفه افسرده شود اي پسر چند به كام...
  16. hamedinia_m51

    كوي دوست

    بعد از اين راي من اينست و همين خواهد بود من بر اين هستم و البته چنين خواهد بود پيش او يار نو و يار كهن هردو يكي ست حرمت مدعي و حرمت من هردو يكي سي قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو يكي ست نغمه بلبل و غوغاي زغن هر دو يكي ست اين ندانسته كه قدر همه يكسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود چون چنين است...
  17. hamedinia_m51

    كوي دوست

    دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد داستان غم پنهاني من گوش كنيد قصه بي سر و ساماني من گوش كنيد گفت و گوي من و حيراني من گوش كنيد شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا كي؟ سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي؟ روزگاري من و او ساكن كويي بوديم ساكن كوي بت عربده جويي بوديم عقل و دين باخته ديوانه رويي بوديم بسته...
  18. hamedinia_m51

    كوي دوست

    کسی مرا به اوج برد و شانه های او هميشه نردبان من تمام پيگرش به رنگ شب ظاهرش هميشه سخت ولی دلش به نرمی نسيم و اين نسيم چه بی صدا شکست ...
  19. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    هرجا بودی یادت نره یه عاشقی به یادته دو چشم منتظر به در همیشه چشم به راهته هرجا بودی یادت نره یه بیت جا مونده داری یه حنجره پر از غزل تو غیبتت تو ساکته تو ای عزیز هرجا بودی طنین این صدا بودی برای زنده بودنم نفس بودی هوا بودی قدم قدم تو جاده ها دلیل رفتنم شدی تو خود تنم شدی حتی اگه جدا...
  20. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    جانا چه شد دیوانگی سرمستی و دلدادگی از هجر بی پایان تو از عشق بی سامان تو با جان و دل من سوختم پروانگی آموختم یا را چه شد احساسها ...
بالا