نتایح جستجو

  1. RZGH

    دل نوشته های نیکی فیروز کوهی

    تمامِ ساز‌هایِ دنیا برایِ دل من مینوازند مثلِ تمامِ یاس‌هایِ دنیا که به خاطرِ من گل می‌‌کنند مثلِ تمام اشعارِ عاشقانه‌ که سروده می‌‌شوند مثلِ بهار که به عشق من می‌‌آید مثلِ زمستان که به التماسِ من می‌‌رود مثل شب بو ها که عطرشان با شب می‌‌آید با شب و مهتاب ، برایِ من همین بهار یک شبِ...
  2. RZGH

    دل نوشته های نیکی فیروز کوهی

    گاهی‌ فکر می‌کنم اگر این مرز‌ها نبودند جایِ ما کدام طرفِ زندگی‌ بود ؟ گاهی فکر می‌کنم وابسته ایم به شاید ها به باید‌ها و نباید ها به ممکن ها حتی غیر ممکن ها گاهی‌ فکر می‌کنم ما زنده ایم به مرز‌های پر امید و امید‌های بی‌ مرز
  3. RZGH

    دل نوشته های نیکی فیروز کوهی

    روزی خواهی‌ دانست ماندن اگر سر ریز کند ، بودن را به تعفن می‌‌کشد و آنروز فاصله‌هایِ بی‌ توهم را عزیز تر خواهی‌ داشت از نزدیکی‌‌های دروغین نیکی‌ فیروزکوهی
  4. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    شک کرده بودم که کسی بین مادونفرباشداما حالا میبینم انگار من بین دونفر بودم........
  5. RZGH

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد
  6. RZGH

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  7. RZGH

    مفتون امینی

    آفتاب را به تو نمی دهم تا خرده خرده بشکافی اش ، و از آن هزار ستاره بسازی . ماه را به تو نمی دهم تا به خاطر کوه نور ، دریای مروارید را انکار کنی ! ستاره ها را به تو نمی دهم تا بگویی خوشا شبهای بی مهتاب . آسمان را به تو میدهم تا ندانی که چه باید کرد .
  8. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    آتش و آدم ترکیبی نامتجانس است من از میان این آتش گر گرفته در رویاها و عشق ها غیر ممکن است سالم برگردم بازگشت من اندوه بار خواهد بود کاش مثل نان بودم چه زیبا بر می گردد از سفر آتش!
  9. RZGH

    مفتون امینی

    وقت دیگری بود آن‌ وقت‌ها كه چای و سیگار را خوش داشتم، بی‌فراغت نیز و اینك فراغت خشك و خالی را بیشتر خوش دارم تا با آن «چیز»ها آری وقت دیگری بود آن وقت‌ها كه یك سویه، همه‌جا درها به رویم باز بود حال، در این سرانجام آمدن‌ها همه از آن سوست و در این سو، دری نیمه‌باز نمی‌دانم كه این...
  10. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    کاش می شد تمام شعرها را نوشت مثلا اینکه من فقط به تو عادت کرده ام و تو همیشه دروغ می گویی کاش می شد از رودخانه ها گذشت و خیس نشد.
  11. RZGH

    مفتون امینی

    زیوربه خود مبند که زیبا ببینمت بادیگران مباش که تنها ببینمت در این بهارتازه که گلها شکفته اند لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت یک جام نوش کردی ومشتاق دیدمت جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت منشین گران وجامه سبک ساز ورقص کن رقصی چنان که آفت دلها ببینمت بگذشت در فراق تو شبهای بی شمار...
  12. RZGH

    مفتون امینی

    زمین سوخته را رهگذار خود کردی چه شدکه یادی از این خاکسار خود کردی توآن چکیده ی رحمت نیامدی آنقدر که پیرصومعه را روزه خوار خود کردی به جرم اندک وعذر زیاد ولطف بیان زبان گنگ مرا وامدار خود کردی غزال خطه ی طوس ای ظریف پا بگریز گوزن دشت مغان را شکار خود کردی توامدی که بمانی وخوب...
  13. RZGH

    مفتون امینی

    توکیستی که صدایت به آب می ماند؟ تبسمت به گل آفتاب می ماند تنت به پیرهن صورتی ودامن سرخ به تنگ نیمه پری از شراب می ماند به پشت چشم تو آن سایه های رنگارنگ به نقش قوس وقزح در حباب می ماند توراشبی سرراهی دولحظه دیدم وبعد به خانه یاد تو کردن به خواب می کاند ازآن تبسم نوشت به سینه...
  14. RZGH

    مفتون امینی

    می گریزم می گریزم از عزیزان می گریزم داغ بر دل ، آه بر لب ، اشکریزان مــی گریزم سیل بی تابم رفیقان می شتابم سوی دریا تند باد بی قــــــــــــرارم در بیابان می گریزم مـــــــرغ بال آزرده ام از تیر صیادان هــــــراسان کشتی بشکسته ام از خشم طوفان می گریزم می گریزم تا...
  15. RZGH

    مفتون امینی

    یداالله امینی متخلص به مفتون در ۲۱ خرداد ۱۳۰۵ در شهرستان شاهین دژ دهستان هولاسو که در کناره زرینه رود و میان آذربایجان و کردستان قرارگرفته است به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دبستان و دبیرستان در تبریز به تهران آمده و وارد دانشگاه شد. او دانش‌آموختهٔ رشتهٔ حقوق قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران...
  16. RZGH

    دلنوشته هایِ مهرانِ پیرستانی

    نگران نباش ، طوریم نیست تنهــــا ... کمی عاشق ات شده ام دوسه خط شعر روبراه ام میکند ( مهران پیرستانی / دوم مهر نود )
  17. RZGH

    رضا کاظمی

    همه می‌گویند: چه مهربان است این مَرد! و کسی نمی‌داند لب‌خند تو است رووی لب‌هام وقتی آن‌سووی دریاها یادم می‌کنی
  18. RZGH

    کامران رسول زاده

    من قید زمان را زده ام که جوان بمانی در شعرهام، مشکلم اینجاست که تو در قید هیچ مکانی نیستی...
  19. RZGH

    کامران رسول زاده

    به خاطر تو هرکاری ممکن است از من سر بزند، حتی ممکن است در بند پایانی این شعر به مغزم شلیک کنم...
  20. RZGH

    کامران رسول زاده

    در جهان من چیزی مقدس تر از چشمان تو نیست نه حتی خدایان می توانند به اصالت چشمانت باشند... به همین مقدسات سوگند که جهان بی چشمهات کفرِ مکرری ست که با دستانِ خودم خلق می کنم هر روز...
بالا