نتایح جستجو

  1. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    هر شب خواب می بینم سقوط می کنم از یک آسمانخراش و تو از لبه ی آن خم می شوی و دستم را می گیری سقوط می کنم هرشب از بام شب و اگر تو نباشی که دستم را بگیری بدون شک صبحگاه جنازه ام را در اعماق دره ها پیدا می کنند.
  2. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    آینه از دست باربران افتاد و چهره تو که در آینه جا مانده بود تکه تکه شد چشمت را دختر همسایه برداشت و فرار کرد... ما در اثاث کشی تو را از دست دادیم!
  3. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    می دانستم دیگر به آنجا بر نمی گردم در آخرین عکس ها لبخند زدم دشت را به دست چشمه سپردم و دریا را به دست ابرها و او را به دست ماه و درخت توت تا همیشه زیبا و شیرین بماند بعد رویاهایم را برداشتم و آمدم همین طور روباه کوچکم را همین روباه را که دمش از شعرم بیرون زده است.
  4. RZGH

    رسول یونان...شاعر آرامش

    فقط تاریکی می داند ماه چقدر روشن است فقط خاک می داند دست های آب،چقدر مهربان. معنی دقیق نان را فقط آدم گرسنه می داند فقط من می دانم تو چقدر زیبایی!
  5. RZGH

    غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

    منفجر شد تمام كودكی ام پخش شد در جهان نیمه تمام هر طرف توپ و تانك و خمپاره جاده می رفت تا خود ایلام قبرها را یواش وا كردم بوی مهران و كربلا می داد موشك بچگانه ام برخاست پشت دیوار عشقمان افتاد پابرهنه دویدم از پی آن با دو خاتون كنار كوه دنا آب و نان را گرفتم و خوردم تازیانه به دست...
  6. RZGH

    غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

    اتوبان، رودخانه ای غمگین است که مرا از تو دور می کند آب که از سر ما گذشت اما ماهی ها غرق نخواهند شد تنها در کنار اتوبان می ایستند و برای شیشه های بالا کشیده دست تکان می دهند تا از سرما یخ بزنند و روی آب بیایند تنها سنگ ها هستند که برای همیشه ته نشین خواهند شد... ■ تو با شوهرت ماهی می...
  7. RZGH

    غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

    مثل پاندای احمقی بودن به خیال درخت چسبیدن ترسِ از فرق خواب و بیداری مثل مرده به تخت چسبیدن خسته در انتظار هیچ جواب به سؤالات سخت چسبیدن خستگیِ لباس از تن‌ها به تنِ بند رخت چسبیدن!
  8. RZGH

    غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

    ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد... مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
  9. RZGH

    غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

    [از خواب ها پرید، از گریه ی شدید اما کسی نبود... اما کسی ندید...] از خواب می پرم، از گریه ی زیاد از یک پرنده که خود را به باد داد
  10. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    یک بوته آویشن روییده روی دامن من من:کوه این بوته ی آویشن:اندوه دستی اندوه را باید بچیند انگشتهایی این برکهای کوچک غم راببیند * این کوه اما دور ... این بوته اما سخت و مغرور
  11. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    تنهایی ام اهرام مصر است با روز و شبهایی ابوالهول من می نویسم واژه ها:شن من می نویسم دفترم:باد من یعنی:بیابان ،همسرم: باد ** لبخند هایت بَرده چشمان تو فرعون پیراهنت یک مقبره جان تو فرعون ای لهجه ات سنگ و زبانت مومیایی صحرا به صحرا را نوشتم :تو کجایی
  12. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    خیلی دلم ازت پره محسن یگانه
  13. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    دستمال كاغذی به اشك گفت: قطره قطره‌ات طلاست یك كم از طلای خود حراج می‌كنی؟ عاشقم با من ازدواج می‌كنی؟ اشك گفت: ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی! تو چقدر ساده‌ای خوش خیال كاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله می‌شوی چرك می‌شوی و تكه‌ای زباله می‌شوی پس برو و بی‌خیال باش عاشقی كجاست! تو فقط دستمال...
  14. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    ليلي خودش را به آتش كشد خدا گفت: زمين سردش است چه كسي مي تواند زمين را گرم كند؟ ليلي گفت من خدا شعله اي به او داد.ليلي شعله را توي سينه اش گذاشت. سينه اش آتش گرفت.خدا لبخند زد. ليلي هم. خدا گفت شعله را خرج كن . زمينم را به آتش بكش. ليلي خودش را به آتش ك ي شد. خدا سوختنش را تماشا كرد...
  15. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    تن ات آسمان وچشمان تو ،ماه حریر دلت از نخ آب و آه ** تو غنچه، تو شبنم تو پروانه ای روی برگ من و ناگهان رعد و برق من و بی محابا تگرگ ** من و واژه ها سنگ سکوت نگاه تو شیشه شکستم دلت را دوباره شکستم دلت را همیشه
  16. RZGH

    عرفان نظرآهاری

    قلب من قالی خداست تار و پودش از پر فرشته هاست پهن کرده او دل مرا در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب برق می زند قالی قشنگ و نو نوار من از تلاش آفتاب شب که می شود خدا روی قالی دلم راه می رود؛ ذوق می کنم گریه می کنم اشک من ستاره می شود هر ستاره ای به سمت ماه می رود.. یک شبی حواس من نبود...
  17. RZGH

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    حافظ غزل گفت ؛ مولانا مثنوی ؛ نیما نو !! من هم کوتاه هرچه گفتیم دروغ بود ؛ ما عاشق بوده ایم نه شاعر ( مهران پیرستانی / آبان نود )
  18. RZGH

    دلنوشته هایِ مهرانِ پیرستانی

    شعر را میگذارم برای بعد !! اینبار خودم را " نقـد " میکنم برای شب هایی ... که به نسیه در آغوش هر غریبه حراج شدم ( مهران پیرستانی / فروردین 91 )
  19. RZGH

    دلنوشته هایِ مهرانِ پیرستانی

    بیا بازی کن نترس ... این شیر برای تو نه یال دارد و نه دم ( مهران پیرستانی / چهارم مهر نود )
  20. RZGH

    رضا کاظمی

    صدای عقربه‌های این ساعتِ لعنتی خوابِ تو را پَر می‌دهد از چشم‌هام. باید قفسی برایت بسازم!
بالا