نتایح جستجو

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء

تمام قاصدک ها، بوی تو را می دهند می دانم آمدنت نزدیک است ایستگاه قطار را گل پوش کرده ام راستی ساعت چند می رسی؟ به ابرها بگویم همان موقع ببارند بوسیدنت زیر باران طعمِ شیرینِ عشق می دهد. .. نیما هوشمند ..

درمناجات سحرت دردعای خدایی شدنت مبرازیادمن خسته بسی تنهایم نمازوروزتون قبول التماس دعا

سبزه ها را گره زدم به غمت غم ِ از صبر بیشتر شده ام سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ سیزده های در به در شده ام سفره ای از سکوت می چینم خسته از انتظار و دوری ها سالهایی که آتشم زده اند وسط چارشنبه سوری ها بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق بچّه ها از جهان چه داشته اند؟! در ِ گوشم فرشته ها...

ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد... مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

اشنا‌ها می‌آیند با تو آشنا می‌‌شوند دستت را به دوستی می‌‌فشارند با تو آشناتر میشوند خودمانی تر ... آشنا‌ها با دوستان تو آشنا میشوند با نزدیک‌ترین دوستانِ تو آشناتر می‌‌شوند خودمانی تر نزدیک‌ترین دوستت را به آغوش می فشارند آشناها غریبه میشوند دستِ تو را برایِ بار آخر می فشارند با نزدیکترین دوستِ...

هراس .... یعنی‌ ... من باشم و ... تو باشی‌ و حرفی‌ برایِ گفتن ............ نباشد

مثل یک عقربه اسیر زمان توی تکرار ِ در پس ِ عادت خسته ام مثل بچّه از بازی کاش یک شب بخوابد این ساعت

هربنا تو اولین برخورد حس خاصی برای بیننده ایجاد می کنه که بخش بیشتری براساس سلیقه شخصیه که خودش از عوامل زیادی تاثیر می گیره میشه تو دوبخش دسته بندی کرد یکی جنبه معمارانش ویکی جنبه زیبایی شناسی جنبه معماریش مسایلی مثل عملکرد فضاهاومسایل سازه ای و ..........درکل وحدت کلی کار وایده اصلی طرح وپویا...

انقدر برای دیدنت عجله کردم که هنوز، "دلم" بند کفش هایش را نبسته بود! با همان حال، تمام دشت را دویدم تا به تو برسم؛ که مبادا پیش از من "ناز نگاهت" خریدار پیدا کند آخر شنیدم که کسی میگفت: شقایقها هم عاشق میشوند...!!! معصوم وهابی

شانه ات کو ؟ دنیایم باز بهم ریخته

سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد … استوار بودم و تنومند! من را انتخاب کرد... دستی به تنه‌ام کشید تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم‌تر... به خود می‌بالیدم، دیگر نمی‌خواستم درخت باشم، آینده‌ی خوبی در انتظارمبود! سوزش تبرهایش بیشتر می‌شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، او تنومندتر...

برای با تو ماندن قفل سکوتت را باید باز کنم؛ اما کلید همیشه دست تو است! ( رضا کاظمی )

برای با تو ماندن قفل سکوتت را باید باز کنم؛ اما کلید همیشه دست تو است! ( رضا کاظمی )

سیندرلای من به عشق مهربانی هایت با اسبی سفید به قصر ملکه سیاهی ها حمله کردم از روی پل یخی رد شدم شمشیر به دست شدم / با دیوهای نامرئی جنگیدم تیرهای زهرآگین را از تنم بیرون کشیدم تو را از زندان فراری دادم به پای اسب که رسیدیم اخم کردی گفتی ماشینت کو؟ گفتم من هستم و...

اينجا منتظر توام خيلي گذشت نيامدي، روزها ست كه مرا اينجا كاشته اي قد كشيده ام ميبيني!!!! .

در جستجوی چه جوابی هستی .... وقتی عاشقت را آزار می دهی ؛ و بعد از او می پرسی: دوستـــــــــــــــم داری ... ؟؟؟