نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    دلمان خوش است به استخوان بودن به هيچ بودن به خاك بودن دلمان خوش است به مورچه ها و موش ها و مارها ما آدم ها چه راحت دلمان خوش مي شود مثل كودكاني كه هنوز نمي فهمند ما اشرف مخلوقات عالم هستيم و چقدر خوش به حالمان مي شود ما خيلي خوبيم!.. و من دلم خوش است به نوشتن همين چند جمله ...و اين است...
  2. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    دلمان تنها به اين خوش مي شود كه موشي يا كرمي از گوشت تنمان تغذيه كند يا ريشه گياهي ما را بمكد به ساقه گياهي دلمان خوش است به صداي عبور آدم هايي كه آن بالا دلشان خوش است كه راه مي روند روي قبر ما و دلمان مي شكند از لايه هاي خاكي كه سنگ قبرمان را در مرور زمان مي پوشاند و اينكه اسممان از ياد بچه ها...
  3. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    حالا دلمان خوش مي شود به گريه اي و فاتحه اي به اينكه كسي برايمان خيرات بدهد و كسي و به يادمان اشك بريزد ذوق مي كنيم كه كسي اسممان را بگويد و يا رهگذري سنگ قبرمان را بخواند و فصل ها مي گذرد ...
  4. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    روز و شب ها تمام مي شود و زمان مي گذرد دلمان خوش مي شود به اينكه دور و برمان پر مي شود از بچه ها دلمان به تعريف خاطره ها خوش مي شود و دادن عيدي دلمان به اينكه دكتر مي گويد قلبت مشكلي ندارد ذوق مي كند و اينكه مي توانيم فوتبال تماشا كنيم و قرص نيتروگليسيرين بخوريم دلمان به خواب هاي طولاني و بيداري...
  5. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    دلمان خوش است كه مي نويسيم و ديگران مي خوانند و عده اي مي گويند , آه چه زيبا و بعضي اشك مي ريزند و بعضي مي خندند دلمان خوش است به لذت هاي كوتاه به دروغ هايي كه از راست بودن قشنگ ترند به اينكه كسي برايمان دل بسوزاند يا كسي عاشقمان شود با شاخه گلي دل مي بنديم و با جمله اي دل مي كنيم دلمان خوش است...
  6. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    دلخوشيهاي كودكانه ي ما از همان روز اول كه به دنيا مي آييم دلمان خوش است دلمان خوش است كه مادري داريم كه شيرمان مي دهد دلمان خوش است كه پدري داريم كه مي توانيم با موهاي صورتش بازي كنيم دلمان خوش است كه همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها براي شكم ما آفريده شده اند دلمان به اين خوش مي شود كه زمين...
  7. hamedinia_m51

    ذهن زیبا

    قاصدکها وقتی عاشق می شوند...خود را به دست باد می سپارند اما...!!! وای بر آن روزی که باد عاشق شود...
  8. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دلت را بکن صندوقچه‌ی حرف‌هایت! آدم اگر صندوقچه‌ی اسرار نباشد دلش می‌شود دروازه‌ی مصر ... در سال‌های قحطی، همه به طمعِ گرفتنِ آنچه خود ندارند می‌آیند و در سال‌های فراوانی مصر را از یادهایشان می‌برند!! ...
  9. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    مثل باران باش ومپرس كه پياله خالي از آن كيست ... توببار !
  10. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

  11. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    باران که می بارد تو می آیی باران گل باران نیلوفر باران مهر و ماه آئینه باران شعر و شبنم و شبدر باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری غم می گریزد غصه می سوزد شب می گدازد سایه می میرد تا عطر آهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو می گیرد از...
  12. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    گفتی دگر به آخر این خط رسیده ایم گفتم بیا...شروع کن.... از ابتدا بگو.... تاریکم ای عزیز بیا روبه روی من همچون دریچه باز شو از روشنا بگو از آفتاب و آیینه از آسمان بگو این نوشخنده های زلال خدا بگو این روزها چقدر به بن بست میخوریم از خاطرات کوچه ی بی انتها بگو ما هر دومان تبسم یک زخم کهنه ایم...
  13. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    وقتی توی بارون با لباسهای خیس رسیدم خونه، برادرم گفت: چرا چتر نبردی؟!! خواهرم گفت: خوب صبر میکردی تا بارون بند بیاد، بعد میرفتی بیرون!!! پدرم با عصبانیت گفت:وقتی سرما خوردی، بهت میگم! اما مادرم... در حالی که موهام و خشک میکرد، گفت:چه بارون بیخودی! نمیتونست صبر کنه تا بچه ی من برسه خونه؟
  14. hamedinia_m51

    كوي دوست

    باران پاییزی می ریخت از سطر چشم هایت. من زیر آبشارسکوت با چتر پاره به دنبال واژه ای بودم...
  15. hamedinia_m51

    كوي دوست

    بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ شده وقتی نیستی دلتنگی هایم را قاب می کنم لحظه لحظه غروب را که دلتنگ تو و چشمان بارانی ات هستم می شوم قاب می کنم تا وقتی آمدی نشانت دهم تا شاید دیگر تنهایم نگذاری
  16. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    قلبم از گريه شكست پشتم از غصه خميد چونكه ديدم تو در اين زندگي پر آشوب نيستي همنفس و همراهم رفتي و قلب مرا هم بردي رفتي وبار مصيبت به سرم باريدي رفتي و در دل تاريك زمين خوابيدي باورم نيست هنوز كه تو رفتي ومن اينجا هستم بي تو در حمله ي سيلاب حوادث تك و تنها هستم باورم نيست هنوز بين ما دست فلك...
  17. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    سلام ای چشم بارانی ! پناهم می دهی امشب ؟ سوالم را که می دانی ! پناهم می دهی امشب ؟ منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ، پناهم می دهی امشب ؟ میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ، پناهم می دهی امشب ؟ دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در...
  18. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    ای نگاهت خنده مهتاب ها بر پرند رنگ رنگ خواب ها ای صفای جاودان هر چه هست باغ ها گل ها سحر ها آب ها ای نگاهت جاودان افروخته شمع ها خورشید ها مهتاب ها ای طلوع بی زوال آرزو در صفای روشن محراب ها ناز نوشین تو و دیدار توست خنده مهتاب در مرداب ها در خرام نازنینت جلوه کرد رقص ماهی ها و پیچ و...
  19. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    ميشه از عشق تو گفت ميشه با ستاره هاي چشم تو مغرب نو مشرق نو برپا کرد ميشه از برق نگات خورشيد و خاکستر کرد ميشه از گندمياي سر زلفت يه عالم شعر نوشت آره از عشق تو ديوونگي هم عالميه آره از عشق تو مردن داره ميشه از عشق تو مرد و ديگه از دست همه راحت شد ميشه از عشق تو مرد و ديگه از دست تو...
بالا