نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    خاطرات آن روزها...

    شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده دلامون جای غمه لونه درده روزای من به دور از تو گذشته... چی بگم با من و تو دنیا چی کرده آسمون با من و تو قهره دیگه... هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه تو دلم این همه غم جا نمی گیره... چی به جز غم داره اون دل که اسیره گفتی از یاد میره این غمها یه روزی... تو دلم ریشه...
  2. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد در تو گريزي مي گشايد هر زمان پر
  3. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    شرمسارم از اینکه مهربونیات رو از یاد بردم شرمسارم از اینکه همیشه با من بودی و فکر می کردم تنهام از من دلگیر مباش خدای مهربان من...
  4. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    بارانی باش همچنان که چشمهایت بارانی اند. دلت به حال کویر نمی سوزد در حالی که او تشنه است کویر صورت تو سیراب از باران چشمهایت است؟ نم نم پاییز٬ صدای خش خش برگ ها٬صدای گریه تو و اواز تنهایی من. عجب فضای شاعرانه ای! راستی چرا دلت به حال من نمی سوزد؟ چرا اشکهایت را به من هدیه نمی دهی؟ چرا سکوت کرده...
  5. hamedinia_m51

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر...

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر روز نوشتن !
  6. hamedinia_m51

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر...

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر روز نوشتن !
  7. hamedinia_m51

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر...

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر روز نوشتن !
  8. hamedinia_m51

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر...

    من پيش از آنكه حرف بزنم بايد بنويسم . تو پيش از آنكه بنويسم حرف مي زني . مي بيني چه سخت است هر روز نوشتن !
  9. hamedinia_m51

    سلام دوست عزيز ممنون از عكساي خيلي قشنگت ببخشيد چند روزي نبودم .

    سلام دوست عزيز ممنون از عكساي خيلي قشنگت ببخشيد چند روزي نبودم .
  10. hamedinia_m51

    سلام عزيز خوبي ؟ ببخشيد من چند روزي نبودم ( تهران بودم) ممنون از متن وعكساي قشنگت .

    سلام عزيز خوبي ؟ ببخشيد من چند روزي نبودم ( تهران بودم) ممنون از متن وعكساي قشنگت .
  11. hamedinia_m51

    سلام آقا رسول ، خوب هستي شما من كارشناس بازرگاني دريكي از شركتهاي وابسته به ايران خودرو هستم .

    سلام آقا رسول ، خوب هستي شما من كارشناس بازرگاني دريكي از شركتهاي وابسته به ايران خودرو هستم .
  12. hamedinia_m51

    سلام دوست عزيز ،‌شما خوبي ؟ من مجيدهستم ،اسم شما ؟

    سلام دوست عزيز ،‌شما خوبي ؟ من مجيدهستم ،اسم شما ؟
  13. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    يادته يه روزي گفتم ، گريه هات همش بهونه ست حتي اين بهونه هاتم ،يه جورايي عاشقونه ست نه كه باورش نكردم ،اشك تو خيلي عزيزه مثه دونه هاي بارون انگار از چشات مي ريزه چقدِ لطيف بارون ،وقتي از چشات بباره وقتي كه يه مرد خسته سررو شونه هات بزاره خانومي دلم رو نشكون ،آخه از دوريت شكسته ست مي دونم كه...
  14. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  15. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  16. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  17. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    بارون... جون پناهم زیر بارون دستای گرم تو بود در تو رنجی دید از این عشق گناه من نبود رفتی و عمری و گذشته، ولی بی تو گذشت رفتی و قلبی شکسته، به دست تو شکست چرا ابرا نمیبارن، خبر از تو نمیارن چرا این خاطرات تو، منو تنها نمیزارن بزن بارون بزن بارون سراپا خیس خیسم کن...
  18. hamedinia_m51

    آرامش...

    تمام رازهای وجودیم را به افق دوردست تنهایی سوق دادم ودراندیشه ی یک باران به انتهای شب٬ پناه بردم ایمانی به فردا نیست ایمانی به تولد یک انتظارنیست ایمانی به رهایی از تابش بی صبرانه خورشید نیست پس ..... انتهای روز اینجاست ****** آنجا که درخت ها در انزوای یک خلوت ٬ می میرند وآبهای راکد ٬ به...
  19. hamedinia_m51

    كوي دوست

    زيبا ترين دريا دريايي است كه هنوز در آن نرانده ايم زيباترين كودك هنوز شير خواره است زيباترين روز هنوز فرا نرسيده است و زيباترين سخني كه مي خواهم با تو گفته باشم هنوز بر زبانم نيامده است.
  20. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    گاو ما ما مي كرد گوسفند بع بع مي كرد سگ واق واق مي كرد و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به...
بالا