نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    فراق یار

    چقدر فاصله را بايد پيمود تا به هم خوابي دستان تو رسيد؟ چقدر دروغ بايد گفت و شنيد كه تو را داشته و نداشته در گوشه اي دنج پنهان كرد ، تا شايد روزي ، شايد لحظه اي ... يواشكي هايت را با من تقسيم كني ! چقدر زمان لازم بود تا من اينقدر حرفه اي جسارت كنم؟! چقدر زمان لازم داريم تا آرزوي...
  2. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    بي جهت سرخوشي هايت وسعتي مي شود بر آيينه هايم ، كه دق شان راه نفس را هم بر من بسته اند.
  3. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    روز ميلاد تو باران آمد روز ميلاد تو بود كه هوا بوي شبنم وشقايق مي داد و خدا مي خنديد عطر ياس از در و ديوار هوا مي پاشيد و نسيم از تو بشارت مي داد باد بر پنجره پا مي كوبيد زلف افشانرا بيد در مسير تو پريشان مي كرد هر كجا سروي بود به تواضع سر راه تو بر پا مي خواست تاكها با تو تباني كردند...
  4. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

  5. hamedinia_m51

    كوي دوست

    من .. پرده نصب می کنم برای پنجره هایی که تو ساخته ایی ! می بینی... حق دارد آسمان به ریشخند بگیرد بیهودگیمان را..!
  6. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن برای هر لبی شعری سرودن ولی لب های خود همواره بستن به رسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن
  7. hamedinia_m51

    رفتن...

    مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو به گل روی تو مروای دوست مرو ای دوست بنشین با من و دل بنشین تا برسم مگر به شب موی تو تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو که خامو شی بی تو به شام وسحر چه کنم با غم تو مروای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی...
  8. hamedinia_m51

    كوي دوست

    من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است خدایا....صدامو میشنوی؟؟؟؟
  9. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خورشید خانوم چارقد مشکی نمی خواس مثل شما با این سر و شکل و لباس کپه ی نور ماه سبک تر از هواس خورشید خانوم رهاتر از من و شماس هر کی می خواد با کلاشی سر کلاس نقاشی پیرهن گلدار نکشیم خاطره ی یار نکشیم درخت سرباز نکشیم بدتر از اون ساز نکشیم باید بدونه عاقبت دو بال پرواز می کشیم درهای...
  10. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    شاید بارها و بارها به کوچه بن بست رسیده باشیم، شاید بارها و بارها به در بسته خورده باشیم، اما: همیشه آسمان آبی بالای سرمان بوده و ... خواهد بود .
  11. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    حقیقت تلخ نیست .......... ......... در پس پرده حقیقت هدیه ای باور نکردنی انتظارت را میکشد.
  12. hamedinia_m51

    كوي دوست

    گویند شاعران عاشقند یا که عاشقان شاعرند ؟؟؟؟؟ گر که شاعران عاشقند .............. دل من هیچ ندارد سودی که نه بود هرگز شاعر و چه بسا٬ نی عاشق...
  13. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    آسمان را تا رفته ای رنگی نیست در ملال شب به جز دست فراق کس نوازنده ساز دل من نیست مهتاب شبهای بلندم نوازشهای گرم دستهایت دگر آرام جان...
  14. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر، با اعتماد زمان حال را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانی که چطور...
  15. hamedinia_m51

    آرامش...

    آنچه انسانها را از پای در می آورد رنجها و سرنوشت نا مطلوبشان نیست بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است و معنا تنها در لذت و شادمانی نیست بلکه در رنج و مرگ هم میتوان معنایی یافت.
  16. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    رفتی اما چه بگوییم هیهات تو ندانی که من آنروز غروب زیر آن دره آرام و عبوس به چه حالی بودم ! بی تو با حسرت و حرمان و سرشت خلوتی داشتم آنجا که مپرس کاش می دانستی بی تو بر من چه گذشت...
  17. hamedinia_m51

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    سلام به باغبان 65 حالتون خوبه ؟
  18. hamedinia_m51

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    راستش ازدلم گذشت ولي نگفتم ، ممنون كه يادتونه :smile:
  19. hamedinia_m51

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    ممنون افسون خانوم ، ما كه شكر خدا خوبيم شما چطورين ؟
  20. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    هیییییییی نگا داره بارون میاد ........حیف حالا که دیگه من نیستم ؟؟...... ولی چه خوب شد اون شب که داشت میبارید پرده اتاقمو کنار زدم که بهتر ببینمت وقتی میای .... تازه پنجره رو هم باز کرده بودم که .. که .. که نیومدی.....کلی منتظرت موندم ......... ببخشید این سری میایو من نیستم ....گفته بودی بارون...
بالا