نتایح جستجو

گفتی غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟ شیرین من ! برای غزلْ شور و حال کو ؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل ، ولی گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو ؟ رفتیم و پرسشِ دل ما بی‌جواب...

ناگهان دٖر کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را

تا باشه از این شانسا :w31::w31::w31: چهار سال دیرتونه از من بشنوین زودتری

ن ته كوچه ی دلتنگی خود كوچه باغی دارم كه پر از سیب و انار است هنوز … در پس باغ دلم، رازها پنهان است … راز صد دانه انار، راز یك روز بزرگ ، من ته كوچه ی دلتنگی خود قراری دارم، كه پر از دلهره هاست … طعم آن دلهره ی شیرین را فقط آن سیب قشنگ داند و بس

مبارکه , خوشبخت شن :w40::w38::w33::w14::w14:

حمیدو من راه به راه قدم زنان و گاه به گاه دوباره باز دیر رسیدیم سرکلاس تو دانشگاه با هول و با شرمنگی با یه کمی دسپاچگی اجازه استاد اجازه ....نگاه میکرد فقط نگاه

نیمی از شب گذشته و من هستم و تو و خیالی در هم خدا جونم امشب آرام میخوابم آنچه که در دل داشتم گفتم ناراحتی ها و حتی دوس داشتنم را اینک اگر بمیرم خیالم راحت است که حرف ناگفته ای ندارم شکرت عااااشقتم من

استاد امیرخانی;)عالیه آنستکه رو خلاق نوشته

خط نستعلیق یکی از شیوه‌های نگارش خط در خوشنویسی اسلامی است. این خط در ایران شکل گرفت و بیشتر هم در ایران رواج دارد و خوشنویسان ایرانی بیشتر با این خط به هنرنمایی می‌پردازند. خط نستعلیق معرف روح و فرهنگ ایرانی است و از آن در نوشتن متن‌های ادبی و غیرمذهبی فارسی، اردو و به ندرت عربی استفاده...

[IMG]

به به تولد داریم :w17::w17::w17::w33::w33::w14::w14::w14:مبارکه

غزل خدا چه شبی است! چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی، گویی در زیر باران نرم...

چه انتخاب متفاوتی این دو رشته هیچ ربطی بهم ندارن به نظر من اول هدف رو مشخص کنید

عاشقانه هایم تقدیم تو باد میخواهمت نه مثال تمامی خواستنی هایم ؛

نانوشته نانوشته خدای من ؛مرا گم کرده است , کوچه ... کوچه پی اش را گرفته ام خودم را حلقه آوازماه کرده که شاید خدایم را بیابم , دستانم را بگیرد و کمی با هم قدم زنیم و من از روزهای نبودنش بگویم ,از دلتنگی هایم ,خدای من بوی خوشی داشت که این روز ها احساسش نمی کنم به راستی که خدای من , مرا گم کرده...

یه سوال فرق شما که دانشگاه تهران درس می خونید با من که غیر انتفاعی خوندم و سر کارم و کلی هم تجربه بدست آوردم توی کارخونه ها و هم در زمینه طراحی و خوشنویسی فعالیت کردم چیه ؟

سلام احساس می کردم این دانشگاه حسابی فعالیت کرده باشه ولی میبینم نه این طورا هم نیست

مظلومیتت شهری را پر آوازه کرد , می گویند آنگاه که اشک های تو ته چاه را حس کردند همه فهمیدند کسی مانندعلی تنها نیست , این شب ها که ما مدام غربت تو را مرور میکنیم تو هم ما را مرور کن , تنهاییمان را, نگاه های ابریمان را .... پناه هر دختری پدرش است پدر ! من هم غریب گیر افتاده ام کی قرار است یاریم...

تو قیاس سرشار از تلاطم های آرامی و من دریاچه اشکی که دایم و به طغیانم

[IMG]