روی دیوار دل تو
من یه یادگاری بودم
نه یه پیچک که بتونه
جون بگیره توی سینه ات
قسمتم نبود که با تو
تا آخر قصه بمونم
شایدم قصه همین بود
که من از تو جا بمونم
رفتی و مونده هنوزم
رد دشنه هات روپشتم
کاشکی می شد که یه روز
تو رو جایی گیر بیارم
روبروت خیره بمونم
ته چشماتو بخونم
که خودت بگی ببینم
که می گی...