نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو دلم و از مال دنیا به تو هدیه داده بودم با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم هرجا بودم با تو بودم هرجا رفتم تو رو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به...
  2. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    این دیگه فکر نداره وقتی میشنوی میگم تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تمام فکر من پیش تو بود مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون میدونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون میدونی حرفی ندارم اگه زمزمه...
  3. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    وقتی که دلتگ می شم و همراه تنهایی می رم، داغ دلم تازه می شه زمزمه های خوندنم وسوسه های موندم با تو هم اندازه می شه قد هزارتا پنجره تنهایی آواز می خونم دارم با کی حرف می زنم؟ نمی دونم، نمی دونم این روزا دنیا واسه من از خونم کوچیک تره کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره طلوع من، طلوع من وقتی...
  4. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیش کش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پائیزو نبوسی نشه پرپرشی عزیزم مهربون گلم نپوسی
  5. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    به حريم خلوت خود شبي چه شود نهفته بخوانيم به كنار من بنشيني و به كنار خود بنشانيم من اگر چه پيرم و ناتوان تو مرا ز درگه خود مران كه گذشته در غمت اي جوان همه روزگار جوانيم به هزار خنجرم ار عيان زند از دلم رود آن زمان كه نوازد آن مه مهربان به يكي نگاه نهانيم كه نوازد آن مه مهربان به يكي نگاه...
  6. hamedinia_m51

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند...

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند ایست و بازرسی است تا فکر من؟ اندیشه ی من؟
  7. hamedinia_m51

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند...

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند ایست و بازرسی است تا فکر من؟ اندیشه ی من؟
  8. hamedinia_m51

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند...

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند ایست و بازرسی است تا فکر من؟ اندیشه ی من؟
  9. hamedinia_m51

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند...

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند ایست و بازرسی است تا فکر من؟ اندیشه ی من؟
  10. hamedinia_m51

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند...

    چند فرسخ راه است تا دلتنگی های من؟ تا آه من؟ چند مرز است تا رسیدن از دلهره به هراس و غم؟ چند ایست و بازرسی است تا فکر من؟ اندیشه ی من؟
  11. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عاشق شدم من در زندگانی بر جان زد آتش عشق نهانی يک سو غم او يک سو دل من در تار مويي در اين ميانه دل ميکشاند ما را به سويي عاشق شدم من در زندگانی بر جان زد آتش عشق نهانی جانم از اين عشق بر لب رسيده اشک نيازم بر رخ چکيده يک سو غم او يک سو دل من در تار مويي در اين ميانه دل ميکشاند ما را به سويي...
  12. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ای طرفه نگارم از دوری صیاد دگر تاب ندارم رفتست قرارم چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم تا دام در آغوش نگیرم نگرانم از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی بر دل بنشانی چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی وای از شب تارم در بند و گرفتار بر آن سلسله مویم از دیده ره کوی تو با...
  13. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    زيبايي پاييز نه به بازي رنگ و بارانش است نه به هواي وحشي دونفره اش فصلها را خاطره ها مي سازند باوركن تو باشي رنگ هست هواهست من هستم و يك خيابان تشنه كه باران قدمهاي ما را كم دارد. اینجا باران و پنجره خیلی خودمانی شده اند آنجا چطور؟
  14. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    شب به گلستان تنها منتظرت بودم بادة ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم .................... آن شب جان‌فرسا من بی‌تو نیاسودم وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم .................... بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه غمها...
  15. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو از کدامین گوهری؛ که هزاران هزار سایه های شگفت خود را در تو می آویزند و این چگونه تواند بود که هر سایه ای را صورتی و هر صورتی را طرازی و طرازی دیگر می بینم و تو تنها یک ذات، و تو تنها یک چیز اگربهشت را وصف کرده اند خطی از جمال تو خوانده اند؛ و اگر هلن را که مجموعه زیبایی است، به تمام و کمال...
  16. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    نه ، من هرگز نمی نالم . قرن ها نالیدن بس است . می خواهم فریاد کنم . اگر نتوانستم ، سکوت می کنم . خاموش مردن بهتر از نالیدن است .
  17. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    شَب آن چُنان زُلال که می شد ستاره چيد. دستم به هر ستاره که می خواست می رسيد. نه از فراز بام ، که از پای بوته ها. می شد تـُرا در آيينه ی هر ستاره ديد. در بی کران دشت، در نيمه های شَب ، جـُز من که با خيال تو می گشتم، جـُز من که درکنار تو می سوختم غريب، تنها ستاره بود که می سوخت. تنها ستاره بود که...
  18. hamedinia_m51

    [IMG][/font

    [IMG][/font
  19. hamedinia_m51

    [IMG][/font

    [IMG][/font
  20. hamedinia_m51

    [IMG][/font

    [IMG][/font
بالا